ساختارهای نحوي جملهها در سخن ايدئولوژيك اهميت خاصی دارد. ايدئولوژي خود را بر روابط نحوي كلمات تحميل ميكند و نوع خاصي از گرامر را نيز بر ميگزيند. البته اين تحميل صريح و آشكار نيست. (Hynes, 1995: 60). مثلاً يك ليبرال مطلق در بحث از آزادي مسألة آزادی (از/ در/ براي/ بخاطر) را مطرح نميكند، بلكه آزادي در نظر وی بيهيچ قيدي مطرح است. اما يك سوسياليست آزادي را با حروف اضافه و متمم (آزادي از- براي- يِ - در - بخاطرِ) مقيد ميكند و دیدگاه ایدئولوژیک وی این پرسشها را در بارة آزادی مطرح میکند: آزادي از چه؟ آزادي براي چه؟ آزادي در كجا؟ آزادي براي چه كسي؟
اين صورتهاي نحوي در گفتمانهاي مختلف ايدئولوژيك كاربردهاي مختلف با مقاصد متفاوتي دارند. گاه شاهديم كه «ارزشهاي همگاني» به عقايد ايدئولوژيك تعبیر ميشوند. مثلاً «آزادي» كه يك ارزش همگاني و عام است در ليبراليسم به «آزاديِ بازار كار»[i] و در ژورناليسم به «آزادي مطبوعات»[ii] و در ديدگاههاي نژادپرستانه و فمينيستي به «آزادي از تبعيض»[iii] تقليل مييابد (Dijke, 2003: 10).
تغییر حروف اضافه مسیر اندیشه را تغییر میدهد. مثلاً شاعری که خود از رزمندگان جنگ بوده، میگوید: «به امید پیروزی واقعی / نه در جنگ / که بر جنگ». دو حرف اضافة «در» و «بر» در «پیروزی در جنگ» و « پیروزی بر جنگ» دو موضع کاملاً متقابل را بیان میکنند و حامل دو نگرش متفاوت دربارة جنگ هستند. پیروزی «در جنگ» حامل نگرشی ایدئولوژیک است که گوینده، امید پیروزی گروه خود را دارد، اما «پیروزی بر جنگ» حامل نگاهی انسانگرایانه است. در نثر صوفیانة فارسی تغییر حرف اضافه، نقش مهمی در تغییر اندیشه و نگرشهای ایدئولوژیک بر عهده دارد.
در اسرار التوحید آمده است که روزی یاران ابوسعید ابوالخیر به وی گفتند: «فلان مریدت مست در راه افتاده! شیخ گفت: الحمدلله که از راه نیفتاده». بوسعید با جایگزینی حرف اضافة «از» به جای «در» مسیر سختاندیشی معترضان را به جانب تسامح و تساهل تغییر میدهد.
عین القضات همدانی (1370: 313) در مرزبندی میان زاهد و صوفی و مرید و محب خدا میگوید : «زاهد در آن کوشد که نخورد، و مرید در آن کوشد که چه خورد و صوفی در آن کوشد که با که خورد و محبان خدا در آن کوشند که از او خورند بلکه با او خورند».
كاربرد جملة معلوم يا مجهول، تغيير جايگاه نهاد و گزاره، و بخشهاي جمله براي تأكيد يا عدم تأكيد بر يك موضوع بسيار كارآيي دارد. كاربرد صورتهاي مختلف جمله، نظم واژگانی جملهها، ممكن است نشان دهندة ميزان تأكيد يا عدم تأكيد بر معنايي باشد. چنين تأكيدها يا عدم تأكيدهايي دلالت ايدئولوژيك دارد. مثلاً اگر قرار باشد فاعل به دلايلي ناشناخته بماند و حضورش در متن کمرنگ شود، از صدای نحوی منفعل در جملههاي مجهول و شبه مجهول استفاده ميشود.
گفتمان ايدئولوژيك براي تأكيد بر حقيقي بودن نظرگاه «خودي»، و تحقير ارزشهاي رقيب، از عناصر نحوي شدتبخش بسيار سود ميبرد. از اين روست كه نحو ايدئولوژيك بويژه در كلام گروههاي اقليت و معترض، قاطع، تند، شديد و مقيد به زمان است. برخي از عناصر نحوي شدت بخش عبارتند از:
1. صفتهاي تفضيلي و عالي براي ترجيح نظرگاه خودي بر غير خودي.
2. عناصر تأكيدي: مانند مترادفات، تكرار، قيدهاي تأكيد و انحصار و قطعيت،
3. وجه امري و التزامي كه متضمن ملتزم ساختن اعضا به اصول عقاید است.
4. وجه پرسشي با محتواي نفي و انكار (استفهام انكاري) به قصد تأکید
وجهیت در زبان ایدئولوژیک، قاطع و صریح است. به همین جهت متن ايدئولوژيك از ميان وجوه فعل، دو وجه التزامي و امري را چنان به كار ميگيرد كه كلام متضمن كنش و عمل باشد و شنونده يا گوينده را ملزم و متعهد به انجام عملي بكند. گرایشهای ایدئولوژیک در واقع بيش از آنكه زبان را برای بيان محتوايي به کارگیرند «با زبان كار انجام ميدهند». به همین جهت نقشهای ترغیبی، اقناعی، تنظیمکنندگی زبان در نوشتار ایدئولوژیک (از نوع اول)، کاربرد بیشتری دارد. مثلاً در متون آموزشي و گفتمان تعليمي صوفيه، كنشهاي ترغيبي كلام (Directive Act) غالب است. متنها به مخاطبان روش سلوک، دستور العملها و اوامر و نواهی طریقت را به شیوهای بیان میکنند که براي گوينده يا مخاطب، تعهد و الزام ايجاد شود.
[i]. freedom of the market
[ii]. the freedom of the press
[iii]. the freedom from discrimination
+ نوشته شده در شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۷ ساعت 9:25 توسط محمود فتوحی رودمعجنی
|