رنگ ارغوانیِ جشن مهرگان

برخی قصیده‌های مهرگانی – این نامگذاری از فرخی سیستانی است – که از ادبیات درباری به یادگار مانده است، رنگ ارغوانی، فضای جشن مهرگان را درخود گرفته است. سفرۀ ارغوانی، جامۀ ارغوانی، بادۀ ارغوانی، زر ارغوانی، و سنگهای قیمتی متمایل به ارغوانی مانند لعل و یاقوت و عقیق، از ایماژهای پر بسامد در چکامه‌های ارغوانی مهرگان است. گزیده‌ای از یک چکامۀ مهرگانی برایتان آورده‌ام از ازرقیِ هروی (درگذشتۀ 527 قمری) که در ستایش امیر سلجوقی-میرانشاه بن قاورد بن جغری- سروده است.

ادامه نوشته

دادگري و دين‌پروري مغولان

مورخان ایرانی چنگیز و جانشینانش را دادگستر و دين‌پرور خوانده‌اند و آنان را از تبار نور و دارندة فره ایزدی می‌دانستند. به دو روایت در این باب از دو مورخ ایرانی توجه کنید.[1]

ادامه نوشته

رودماهگان يا رودمعجن؟

 رودماهگان یا رودمَعْجَن ؟

بررسی ریشۀ جای نامها (نام مکانها) هر چند شوق ­انگیز و نشاط بخش است اما کاری است دشوار که گاه جوینده را به بیراهه می­برد. این جستار گام نخست در راه شناسایی و اشتقاق نام زادگاهم رودمعجن از توابع تربت حیدریه است.

نام زادگاهم «رودمعجن» که در شناسنامه، گواهینامه، گذرنامه، قباله‌نامه، دانشنامه به دنبال نام خانوادگی‌ام می‌دود و همگان بنادرست می‌خوانندش، دیرگاهی است که مرا به اندیشه واداشته که این نام را چه کسانی و چرا بر این کوهسار خوش آب و هوا نهاده‌اند؟ تنها سخن مکتوبی که در باره‌ی نام ‌زادگاه من دیده می‌شود چند سطری است که دکتر شفیعی کدکنی در کتاب قلندریه در تاریخ (1386: ص 545) به مناسبتی درباره‌ی نام رودمعجن نوشته است: روستایی است در همسایگی کدکن. ایشان درباره‌ی دگرگونی واژه‌ی «معجن» گمانه‌هایی طرح کرده‌اند. از این جمله که رودمعجن باید «رودماجن» یا «مجن» باشد و در بخش بسطام در شهرستان شاهرود روستایی به نام مُجن و موجان داریم (شفیعی کدکنی، 1386: ص 545).

در این جستار وجه نام‌گذاری «رودمعجن» و ریشه‌ی آن را از چند نگرگاه بررسی می‌کنم: ................... 

ادامه نوشته

روایتی از فتح گرگان در سال 98 هجری

اول کس که به خراسان رسم استخراج آورد یزید [بن مهلب] بود. بعد از آن به گرگان رفت در سنة ثمان و تسعین [98] و ناحیت نسا ناگشاده بمانده بود. آن وقت آن را گشاده کرد. بعد از آن عاصی شدند. دیگر بار گشاده کرد و دوازده هزار کس را از ایشان بکشت و سوگند خورده بود که به خون ایشان آسیا بگرداند و آرد کند و از آن ‌آرد نان خورد. خون نمی‌رفت. او را گفتند خون می بندد و امکان ندارد که تنها برود. بفرمود تا آب بر وی افکنند. چنان کردند و آرد کردند و از آن آرد بخورد و سوگند خود راست کرد و شش هزار کس از اهل نسا بوده بود و بشارت نامه به سلیمان [بن عبدالملک مروان] بنوشت.

تاریخ هرات. عبدالرحمان فامی هروی. قرن ششم. نسخة‌ خطی. تهران.چاپ عکسی. (برگ 7 رو).

 قدیمی ترین سند این روایت در كتاب تاريخ خليفة بن خياط از کهن ترین منابع موثق تاریخ عربی آمده است که رویدادهای تاریخ اسلام را از آغاز هجرت  تا سال232 قمری نوشته است.مولف هشت سال بعد درگذشته است. 

كتاب تاريخ خليفة بن خياط. تحقيق أكرم اضيار العمري - مجلد واحد - 628 صفحة - الطبعة الثالثة. دانلود  pdf الحجم 10 ميجابایت

http://www.qassimy.com/book/view-463.html

 و نیز متن html در این نشانی

http://www.islamww.com/booksww/book_larg_text.php?bkid=4106

و نیز : ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻃﺒﺮﻱ. ترجمه فارسی. ج 2 ص ١١٠٧. و ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻃﺒﺮﺳﺘﺎﻥ. ﺻﻔﺤﻪ ١٦٤

 

تحریفی دیگر در اسناد تاریخی خلیج فارس

هر روز گزارش تازه‌ای از تحریف نام کهن خلیج فارسی در رسانه‌ها منتشر می‌شود اما این بار گزارش دربارة یک پژوهشگر نسخه‌های کهن است که در قلمروی دست به تحریف زده که همگان برای مستندسازی ادعاهای خویش به منابع آن قلمرو و پژوهشگرانش استناد و اعتماد می‌کنند.   

نام دریای فارس (بحر الفارس) در سه جای واژه‌نامة بزرگ و مشهور عربی  العُباب الزاخر و اللُباب الفاخر آمده است. این واژه‌نامه معتبر در سال 650 هجری / 1252 میلادی (حدود هشت قرن پیش) نوشته شده است. متأسفانه مصحح کشمیری تبارِ پاکستان‌نشین این متن بزرگ در مقدمه‌اش (صفحة «واو») با وقاحت تمام در سه مورد «بحر الفارس» را به «بحر العرب» تحریف کرده است. دکتر فیر محمد حسن مخدومی در مقدمة‌ کتاب (صفحة‌ واو) مدخلهای «عبادان»، «خارک»، «هنگام‌ «، «قُصَیْر» (جزیره‌ای نزدیک هنگام) را به عنوان نمونه‌هایی از متن آورده است و در همة موارد دریای فارس (بحر الفارس) را که در متن کتاب العباب آمده، به «بحر العرب» تغییر داده است. براستی چه  غرضی در ورای این کار ناشیانه محقق بوده است؟ 

ادامه نوشته