تحریفی دیگر در اسناد تاریخی خلیج فارس
نامها و نامگذاریها، در زمرة قراردادهای اجتماعی و بین المللی اند. توافقنامههایی هستند از دل تاریخ. اگر قرار باشد هر کس به دلخواه خویش نامهای و نشانها را تغییر دهد چه بر سر گفتمانهای سیاسیی و فرهنگی وارزشهای ملی مردمان جهان خواهدرفت؟
مواضعی از کتاب العُباب الزاخر که نام دریای فارس آمده است:
عبادان: (آبادان): (ریشة عبد) جزیرهای است که دو شاخة دجله در دریای فارس آن را احاطه کرده اند. آنجا عبادتگاه عابدان و ملاقاتگاه زاهدان است. در آن نشانگاههایی است که زایران را به زبان حال به انقطاع به سوی خداوند و رویگردانی از دنیا میخواند. خود صغانی در سال 614 وارد آبادان شده است. (ص 878 ).
قصیر: (ریشة قصر) جزیره ای است کوچک و بلند در نزدیکی جزیره هنگام[1] در دریای فارس. (ص 930)
خارک: بر وزن طابَق جزیرهای از جزایر دریای فارس. صغانی مؤلف کتاب در سال 624 قمری در سفر دومش که از دارالخلافه به سفارت ملکشمس هندی میرفته وارد آن جزیره شده است. (ریشة خَرْک)
معرفی کتاب العباب الزاخر و الباب الفاخر
نوشتة ابی الفضایل الحسن بن محمد بن الحسن الصغانی (درگذشته 650 هجری / 1271م.)
تحقیق و تعلیق و مقدمة دکتر فیر محمد حسن مخدومی.
چاپ اسلام آباد پاکستان. منشورات المجلس الوطنی للهجره، 1414 هجری/ 1994 میلادی.
مصحح: دکتر فیر محمد حسن مخدومی (تولد 1904) که کتاب قباب الزاخر را در 12 بخش در 1988 به اتمام رسانده است، از فرزندان اولیای کشمیر است و از دانشگاه پنجاب پاکستان، دکتری در زبانهای شرقی گرفته است. کشف المحجوب هجویری از فارسی و اللمع ابونصر سراج را از عربی به زبان اردو برگردانده است.
نویسندة العباب: ابی الفضایل الحسن بن محمد بن الحسن الصغانی (چغانی) از چغانیان در ماوراء النهر است که در 650 هجری درگذشته است. دو واژهنامة بزرگ عربی قاموس فیروزآبادی (نگارش) و تاج العروس زبیدی یمنی (نگارش) از او به عنوان لغت دان بزرگ یاد کرده اند(ریشة صغن). به روایت زبیدی صغانی در 555 در لاهور به دنیا آمده، در غزنه بالیده و در 595 به بغداد آمده و دو بار (سالهای 617 و 624 قمری) به عنوان رسول خلیفة عباسی به دربار هند اعزام شده است. صغانی این کتاب را برای مؤید الدین ابن العلقمی وزیر مستعصم خلیفة عباسی (641-642) نوشته است. کتاب العُباب پایة لغتنامة قاموس فیروزآبادی بوده است. دربارة زندگی صغانی در معجم البلدان یاقوت حموی و مجمع الانساب سمعانی اطلاعات کافی آمده است. سیوطی (در کتاب المزهر1/100) ذهبی، یافعی، دمیاطی وی را در لغت و امام در لغت و فقه و حدیث بی بدیل نوشته اند. وکتاب اقباب را بزرگترین و پر ریشهترین واژهنامة عرب خواندهاند.
ارزش جغرافیایی العباب
کتاب العباب الزاخر و الباب الفاخر حاوی اطلاعات جغرافیایی بسیار زیادی است. مؤلف در خلال واژهها، مناطق زیادی از ایران را نام برده و بسیاری از مناطقی که از آن یاد میکند دیده است. مثلاً
الدشت: بلدة کوچکی از اربل و تبریز. (ص 623)
دشت الارزن: جایی در شیراز که درخت ارزن در آن است. عضد الدولةدیلمی برای صید به آنجا رفت و به متنبی امر کرد که شعری در آن بارة بسراید. در شعر متنبی آمده است:
سُقیاً لدشت الارزن الطوال بین المروج الفیج و الاغیالِ (ص 623)
خست: ناحیهای از بلاد فارس نزدیک دریا. (ص 620)
بُست (با ضمه): از مناطق سجستان،
بَست (با زبَر): وادیی در سرزمین اربل.
بُشت: از مناطق نیشابور که احمد بن محمد البشتی الخارزنجی دانشمند لغوی، صاحب کتاب «التکمله لکتاب الخلیل» از آنجاست.
بَشتان: از روستاهای نسف که دانشمندان زیادی منسوب به آنجا هستند ... (ص 603)
نخشب: اسم مکانی است. منسوب به آن را نخشبی میگویند (ص546)
دوستکامی: النُخبه: بالضم الشربة العضیمة: و هی بالفارسیه دوستکامی. (ص 545)
بحر فارسی درمنابع عربی
جهت اطلاع خوانندگان عزیز برخی منابع کهن و معتبرکه نام بحر فارس در آنها قبل و بعد از کتاب العباب آمده است معرفی میکنیم:
قرن 2- کتاب العین
کهنترین لغتنامة عربی نوشتة خلیل بن احمد فراهیدی (100-170ق).
جزیرة العرب، ارضها و معدنها لان البحرین بحر فارس و بحر الحبشه و دجله و فرات قد احاطت بها.
قرن 5- ثمارالقلوب فی المضاف و المنصوب
ابو منصور الثعالبی (350-429 ق) در ثمار القلوب محدودة جغرافیایی ایران شهر را مشخص کرده است.
سُرّة الارض: ناف زمین: به اقلیم چهارم میگویند و فارسی آن «ایران شهر» است. و آن میانة نهر بلخ تا کرانههای آذربایجان و ارمنستان است و ازسویی تا قادسیه و فرات وازسویی تا بحر یمن و بحر فارس و مکران و کابل و طبرستان. ناف زمین همان میانة زمین است و در خط اعتدال آن بخاطر اعتدال اهالی آن و راستی و اعتدال بدنهای ایشان. مگر سلامت ایشان را نمیبینی که سرخی رومیان و اسلاوها و سیاهی حبشیان و سوختگی زنگیان و کوسگی ترکان و کوتاهی چینیان را ندارند؟
قرن 6- مجمع الامثال میدانی نوشتة میدانی نیشابوری (د. 518ق)
باب ظاء ذیل اظلم من الجلندی: مثلی است از اهالی عمان. جلندی دزد دریایی بوده در دریای مصر و نه در دریای فارس.
قرن 6- الامکنه والمیاه و الجبال تألیف محمود بن عمر الزمخشری (467-536 ق)
در تعریف جزیرة العرب: ارضها و معدنها لان البحرین بحر فارس و بحر الحبشه و دجله و فرات قد احاطت بها.
زمخشری عیناً از کتاب العین فراهیدی نقل کرده است. وی از کتاب جزیرة العرب اصمعی استفاده کرده است.
قرن 7 - معجم الادبا تألیف یاقوت حموی. (574-626 / 1178-1229 م.).
ذیل زندگی ابراهیم بن عبدالله النجیرمی: نجیرم قریهای است بر ساحل دریای فارس.
قرن 7- وفیات الاعیان تألیف ابن خلکان (608- 681)
ذیل یوسف النجیرمی: نجیرم در دریای فارس است نزدیک بصره .
قرن 8- الوافی بالوفیات تألیف صلاح الدین الصفدی (696-764 / 1296-1363 م.)
الصفدی از اهالی فلسطین که در مصر و حلب سرپرست دیوان دبیری بوده است. در باب محمد ذیل امیر المؤمنین الأمین و نیز ذیل البحیرمی نام بحر فارس را آورده است.
قرن 8- نهایة الرب فی فنون الادب تألیف النویری (677-733/ 1278-133 م.)
احمد بن عبدالوهاب النویری، اهل نویره از روستاهای بنی سویف مصر است در کتاب وی هشت بار نام خلیج الفارسی و بحر الفارسی آمد است. به گفتة وی خلیج فارس مثلث شکل است.
قرن 9- الروض الامطار فی خبر الاقطار ابن عبدالمنعم الحمیری (900ق / 1521 م.)
الحمیری ،کتاب جغرافیایی خود را در شهر جده در سال 866 قمری نوشته است. نام دریای فارس 10 بار در این کتاب یافته شد. در این کتاب نام شهرها بر حسب الفبا آمده است:
کیش: جزیره فی وسط بحر فارس توصیف مفصل این جزیره.
ابرکاوان (همزه): جزیره ای در دریا تا سیراف 150 فرسنگ است و تا ساحل دریای فارس 2 فرسنگ
الدردور: موضعی است در بحر فارس
خارک: بهترین مرواریدها از بحر فارس است.
الخشبات: در عراق از عبادان (آبادان) به خشبات شش میل است و این خشبات در محل اتصال دریای فارس به مصب دجله است.
شروان: ... مجمع البحرین دوتاست: یکی بحر فارس و دیگری بحر روم.
الصین (چین): هر که بخواهد به چین برود باید از هفت دریا بگذردکه اول آنها دریای فارس است.
کرمان: از شمال به صحرای خراسان و سجستان و در جنوب به دریای فارس.
الدردور: موضعی در دریای فارس
کسیر و عویر: نام دوکوه در دریای عمان و آن دریای فارس است.
دربارة پیشینة نام دریای فارس در کتابهای تاریخی و جغرافیایی کهن مقالات و کتابهای بسیار نوشتهاند برخی از آنها عبارتند از :
باسورث، كليفورد ادموند. (1384). «نامگذاري خليج فارس»، ترجمة منصور چهرازي، پژوهشنامة خليج فارس، ضميمة كتاب ماه تاريخ و جغرافيا، ص 29.
چيتساز، محمدرضا. (1384). خليج فارس و خليجالعربي، مجموعه مقالات همايش بينالمللي خليج فارس در گسترة تاريخ، به كوشش دكتر اصغر منتظرالقائم، جلد دوم.
شاملي نصراله و نجاريان ماجد. (1385). «اسناد تاريخي خليج فارس در ميان جغرافي دانان عربي گذشته و حال» مجله علوم انساني. زمستان. ش 12 (4): 43-45.
فشاركي، محسنمحمدي و سيد محمد رضا ابن الرسول. (1384). «كتاب شناسي نام خليج فارس» . همايش بين المللي خليج فارس در گستره تاريخ, 1384
فشاركي، محسنمحمدي و سيد محمد رضا ابن الرسول. (1386). «نام خليج فارس در بيش از هفتاد متن عربي نويافته». مجله دانشکدة ادبيات و علوم انساني دانشگاه اصفهان.
مشكور، محمدجواد، «نام خليج فارس»، مجموعه مقالات خليج فارس، چاپخانة سازمان سمعي و بصري هنرهاي زيباي كشور، جلد اول.
منتظرالقائم، اصغر. (1384). مجموعه مقالات همايش بينالمللي خليج فارس در گسترة تاريخ، اصفهان: دانشگاه اصفهان، جلد اول.
همايش بين المللي خليج فارس در گستره تاريخ. به کوشش اصغر منتظر القائم. اصفهان: دانشگاه اصفهان 1384. قابل دسترسی در نشانی اینترنتی http://www.historylib.com/Site/SViewDocument.aspx?DocID=141&RT=List
مقاله «خلیج فارس در کتب جهانی» قابل دسترسی در نشانی اینترن http://forum.hammihan.com/thread22383.html
«گسترة نام خليج فارس در منابع تاريخي»قابل دسترسی در نشانی اینترن http://www.ershadeboushehr.ir/2008/09/post_8.php
[1] . صغانی مؤلف کتاب میگوید ابراهیم الهنگامی رحمه الله شیخ جزیرة هنگام در سال 642 یادآور شد که جزیرة قصیر مقام ابدال و ابرار و کسانی است که بر زمین اشراف دارند. کسی در آن ساکن نیست. و هر که در آن مقام کند ابدال و ابرار را می بیند ...
این مقاله را در روزنامه اعتماد هم ببینید: