درنگهای دستوری در سبک صائب
پیش از هر چیز این چند بیت را تند بخوانید:
به عشرت ابدی برده است پی صائب به قسمت ازلی هر دلی که خرسند است
شرم میآید ز تردستان مرا هر چند ساخت آتش یاقوت را خاموش آب تیشهام
از دست رعشهدار نفس ریخت عاقبت صائب به خاک ساغر سرشار زندگی
چون پیرهن یوسف در بادیه پیمایی است از شوخی بوی گل دیوار گلستان ها
آیا میتوانید بیتها را تند بخوانید و بفهمید؟ شاید مجبور باشید دو یا سه بار هر بیت را بخوانید تا معنای اولیه و ساخت دستوری آن را در ذهن حاضر کنید. به نظر شما علت اصلی این تأخیر در ادراک چیست؟
در ابیات فوق علت اصلی که خواننده را دچار درنگ و تعلیق میکند ساختار دستوری جمله است. عدم روانی ساخت دستوری موجب میشود که کلام به سهولت در ذهن ننشیند.
از دست رعشهدار نفس ریخت عاقبت صائب به خاک ساغر سرشار زندگی
خواننده برای درک چنین بیتی در وهلة نخست، باید در تأویل و واسازی ساختارهای نحوی آن مهارت پیدا کند. یعنی بلافاصله ساخت نحوی شعر را با نظم نحو عادی و زبان رایج منطبق کند. بیت فوق را منطبق با نظم معیار فارسی چنین نظم میدهیم:
[صائب! عاقبت ساغر سرشار زندگی از دست رعشهدار نفس، به خاک ریخت]
شعر صائب که نمونة عالی شاخة متعادل شعر عصر صفوی (شاخة اصفهانی) است کمابیش دشواریها و خطاهای نحوی دارد. (ر.ک مقدمة محمد قهرمان. بر گزیدة اشعار صائب و سبک هندی. تهران: سمت. 1384) میدانیم که در شعر سبک هندی بیت و البته بهتر است بگوییم «مصراع» خانة اندیشه شاعر است. شاعر باید تمام هنر خود در خلق «معنی بیگانه» را در یک مصرع یا بیت اجرا کند. رعایت «اصل تناسب» و «مضمونبندی» که از مبانی جمالی سبک صائب است در جملههای کوتاه امکان پذیر نیست. پس بناگزیر باید جملهها بلند و مرکب باشند. به همین دلیل بحرهای عروضی چهار رکنی و اوزان جویباری بلند برای آفرینش «معنی بیگانه» و «مضمونبندی» مجال گستردهتری را فراهم میآورد تا وزنهای کوتاه سه رکنی. ساختارهای بلند نحوی ابیات صائب عموماٌ به صورتهای زیر هستند:
1- دو مصرع یک اسلوب معادله (تشبیه مرکب) اند رابطة معنایی و نحوی جمله با «مانند» یا «مثل این که» برقرار میشود:
پاک طینت میرساند فیض بعد از سوختن عود خاکستر چو گردد میکند دندان سفید
((پاک طینت بعد از سوختن فیض میرساند [مانند] عود [که] چون خاکستر گردد دندان [را] سفید میکند)).
هر چند در شعر صائب تکیه بر آفریدن «مصراع برجسته» است اما مصرعها عموماً با هم ارتباط نحوی دارند. برخی از منتقدان به استقلال نحوی دو مصراع معتقدند، اما در حقیقت ژرف ساخت این دو جمله یک تشبیه مرکب است و کنار هم آمدن آنها هم با همین دلیل توجیه میشود. در بسیاری از ابیات اسلوب معادله، دو مصرع با تمهیدات پیوندی به هم متصل میشوند.
2- دو مصرع پایه و پیرو هستند:
اینکه گاهی میزدم بر آب و آتش خویش را روشنی در کار مردم بود مقصودم چو شمع
3- دو مصرع شرط و جزای شرط هستند
مگر ز سنگ بود پردههای گوش کسی که ناخنش به جگر نشکند ترانة عشق
خواهند سبک ساخت به سرگوشی تیغش از گوهر اگرگوش صدف کر شده باشد.
گوش اگر داری در این بستانسرا هر غنچهای میکند با صد زبان تلقین خاموشی ترا
4- دو مصرع یک جمله است و عناصر نحوی از هم دور افتادهاند:
چون پیرهن یوسف در بادیه پیمایی است از شوخی بوی گل دیوار گلستان ها
[دیوار گلستانها از شوخی بوی گل، چون پیراهن یوسف در بادیه پیمایی است].
از دیگر عوامل درنگهای دستوری در شعر صائب میتوان به این موارد اشاره کرد:
حذف برخی عوامل نحوی:
خواهی قدم به پلة قارون نهاد زود کوه تعلقی که تو بر خویش بستهای
نقش نحوی «کوه تعلق» مشخص نیست، اگر «با» بر سر آن بیاید نقیصة دستوری بر طرف میشود.
جابجایی نامتعارف: ضرورت رعایت وزن و قافیه اصولا در شعر سبب جابجایی عناصر جمله میشود. عامل وزن موجب به هم ریختن نظم نحوی جملهها میشود و در نتیجه جریان خوانش را کند میکند و ادراک معنی را به تأخیر میاندازد.
از تأمل مي شـود گفتـار صائب بي گره بادة ناصاف را صافي چکیدن میکنــد
ساخت عادی نحوی بیت چنین است:
صائب! گفتار از تأمل بی گره میشود [چنان که] چکیدن، بادة ناصاف را صافی میکند. باده در اثر آرام چکیدن (آهستگی و درنگ در حرکت= تأمل) صاف می شود.
هر مشکلی که بود گشودم به زور فکر ماندهست عقدهیی که به کارم دل خود است
سخنی کـز اثرش خواب نسوزد در چشم گر همه سحر حلال است که افسانه شمر(5/2258)
به هر حال مشهور است که بازی عناصر نحوی در کلام شاعر به ضرورت وزن و قافیه عمدتاً به صورت یک رفتار زبانی و ویژگی سبکی شعر درمیآید. در شعر سبک هندی هم این درنگهای نحوی و هنجارگریزی دستوری چندان زیاد است که برای خوانندة آشنا با شعر این دوره عادی و متعارف به نظر میرسد اما ویژگی سبکی این دوره است. غزل سبک هندی در مقایسه با غزل معاصر نحو سنگینی دارد. بویژه غزل دو دهة اخیر که بسیار به نحو زبان روز مره نزدیک شده و سبک این غزلها سخت طبیعی است.