متن شدن یا متن نشدن؟!
متن شدن یا متن نشدن؟! مسئله این است.
بحث از حدود، سرشت، چیستی و ماهیت متن میتواند ما را در بحثهایی که در چند یادداشت پیشین داشتیم یاری دهد. اصطلاح متن امروزه در کانون مباحث نقد ادبی بویژه رویکردهای متن بنیاد قرار دارد. به این چند اصطلاح دقت کنید
Text; Textual; Textuality; Co-text;Context ; Hyper-text; Hypertextuality; Intertextuality ; Meta-text; Para-text; Texture ;
پرسش من خیلی ساده است: حدود متن کجاست؟ وقتی متن را تعریف کردیم سپس از بینامتن و فرامتن و ابر متن و ... آسان تر می توانیم سخن بگوییم. در ادبیات فارسی برای تعیین حدود متن دشواریهای زیادی داریم: در دیوان یک شاعر مثل حافظ که حاوی پانصد غزل است حدود متن را چگونه تعیین باید کرد؟ کل دیوان؟ یک غزل؟ بیت؟ مصرع؟ شاعران معاصر صفحه را از نیمه خالی میگذارند و میروند صفحه بعد، سه سطر مینویسند شعری بدون نام ؟! یا شعرهایی که در آن سطرها هیچ ارتباطی با هم ندارند؟! مقالات شمس که گفتارهای پراکنده اوست و خودش به قصد گردآوری متن ننوشته به چه اعتباری متن محسوب می شود؟! در بخش مفردات دیوان صائب و کلیات سعدی و ... متن بیت است یا کتاب المفردات ؟ مختارنامه حاوی رباعیات عطار یک متن است یا نه؟ یا مجموعه «نزهة المجالس» جمال خلیل شروانی که حاوی رباعیات شاعران مختلف است یک متن است یا مجموعهای از متنها؟ پرسش دیگر: جوهر متنیت چیست و متنیت چگونه شکل میگیرد. آیا اگر گروهی از جملهها و سطرها و حتی ابیات بی ربط و پراکنده را کنار هم نوشتیم متنیت حاصل میشود؟ آیا برای متن شدن گروهی از جملهها، شرایط منطقی و معرفتی خاصی وجود دارد؟ یا نه هر چیزی نوشتیم متن است. آیا وقتی زین العابدین مؤتمن ابیات گزیدۀ صائب را در یک کتاب فراهم آورد و خوانندگان انبوهی آن را خریدند و خواندند کسی پرسید که این سخن با متن بزرگتر خود نسبتی دارد یا نه؟
مرادم از طرح این بحث گشودن بابی است اندر سرشت متن و مسئلۀ متنیت تا در بررسی شعر سبک هندی (و حتی غزلهای پاشان عراقی) معیاری برای تعیین سرشت و حدود متن داشته باشیم. بویژه در بررسی شعرهای پسامدرن و متنهای فاقد انسجام در ادبیات پسانوگرا. شاید لازم باشد پرسشهای فلسفی در باب موضوع طرح شود؛ البته مباحث روشمند مبسوطی در باب سرشت متن از منظر منطق و معرفت شناسی طرح شده[1] و امید که روزی به جای انبوه کتابهای مشابه و مکرر مقدمهای بر نقد ادبی، مترجمان ما به ترجمۀ آثار کلیدی از این نوع بپردازند تا مبانی نظری بحثهای ادبی استواری و ژرفای لازم را بیابد.
________________________
[1] . یکی از آن کتابها این است
A theory of textuality: the logic and epistemology. By Jorge J. E. Gracia. SUNY Press, 1995. 309 pages