سبک شناسی در سطح نحوی (4)
ب) زمان
عامل زمان در جمله، نشاندهندة میزان فاصلة گوینده یا نويسنده با موضوع است. میدانیم که میزان فاصله گوینده با واقعیت، زاویة دید و ذهنیت وی را نشان میدهد. از اين رو عامل زمان، متغير مهمي در میزان واقعگرایی متن و شیوة نگاه مؤلف به امور به شمار ميرود. مثلاً فعل مضارع ارتباط فوري و بيواسطه با واقعيت دارد. گزارش مستقيم یک بازي فوتبال را در نظر بگيريد. کاربرد مضارع اخباري، قيدهاي زمان (اكنون، حالا، خُب) و صفتها و ضمیرهای اشارة نزدیک (این، همین) پيوند مستقيم گوينده را با موضوع نشان ميدهد و لحظه به لحظه ذهن مخاطب را با موضوع پيوند ميدهد. زمان حال بیشتراز گذشته، قطعیت دارد و ساختهای مختلف گذشته نیز به همان نسبت که از حال فاصله میگیرد فاصلة گوینده و دیدگاه وی را بیشتر میکند
مضارع اخباری: گذشتة ساده: گذشتة نقلي: گذشتة نقلی مستمر: گذشتة بعيد: گذشتة ابعد: (گذشتة نیمه کامل) |
از درخت بالا میرود. از درخت بالا رفت. از درخت بالا رفته است. از درخت بالا می رفته است. از درخت بالا رفته بود. از درخت بالا رفته بوده است. از درخت داشته بالا میرفته (درگفتار) |
در جملههای بالا هر چه از اکنون به گذشته میرویم فاصلة گوینده با اصل حادثه (واقعیت) زياد ميشود و اطمینان گوینده دربارة خبر کاهش مییابد. كاربرد گذشتة نقلي، التزامي، بعيد و وجوهي از فعل (مانند تردید، تمنا) كه دلالت بر عدم اطمينان يا ناتمامي وقوع فعل دارد خواننده را نسبت به موضوع در وضعیتي نامطمئن قرار میدهد. زمانهای گذشتة نقلی، بعید و ابعد براي گزارش زمانهای دور و غیرواقعی و طراحی فضای تخيلی، کارایی بیشتری دارند. كاربرد گذشتة نقلي استمراری و ساخت مجهول به تصوير فضاهاي رؤيايي و وهمآلود كمك ميكند و با ایجاد فاصله میان راوي و مخاطب با زمان و مكان وقوع فعل، قطعیت را از میان بر میدارد.
در رمان شازده احتجاب، عقربههاي ذهن شازده بر مدار زمان گذشته به حركت در ميآيد و بازی نویسنده با زمان دستوری در فعلها روایت خطی خاطرات را به هم میریزد و بر ناپایداری رخدادهای داستان و سیلان ذهن در جریان روایت میافزاید:
شازده احتجاب سرش زیر بود روی ستون دو دستش: چرا عکس جد کبیر را سوزاندم؟ پدربزرگ نوشته بود: «میرزا حبیب سید صحیح النسبی است. خیلی نصیحتمان کرد. از دریای کرم الهی گفت و این که المأمور معذور.» منیره خاتون حتماً جیغ میزده و میگفته: «رحم کن شازده، غلط کردم.» پدربزرگ ایستاده بود زیر بید. یا زیر نسترن؟ نگاه میکرده. فرموده بود به نوکرها که یک شال و چهل اشرفی به سید حبیب بدهند. نوشته بود: «خدا بر طول عمرش بیفزاید. سید حبیب آدم نازنینی است.»
و پرسید فخر النساء خان، پدر چی؟
- پدر میتوانست مسابقه را ببرد... (گلشیری، 1357: 47).
ترتیب زمانها در متن بالا به این صورت است:
گذشتة ساده ! گذشتة بعيد ! گذشتة نقلي مستمر ! گذشتة بعيد ! گذشتة ساده ! مضارع اخباري.
آنچه میزان قطعیت و واقعگرایی کلام را بالا می برد ارجاع کلام به «لحظة سخنگفتن» به وسیلة زمان دستوری و قیدها و عناصر کیفی است. هرچه زمان دستوری کلام از لحظة سخن گفتن دور شود به همان نسبت، رابطة دلالی، دور و ناپایدار میشود.
تأمل در مقوله وجهیّت، كار بازشناسي نقشها و معاني ساختهاي زباني را آسان ميكند، به گونهاي كه با بررسي مقولة وجهيت، میتوان از جنبههاي روانشناختي زبان و سبك مؤلف، آگاهی دقيقتری حاصل کرد. میزان اعتبار معنای گزاره از لحاظ احتمال یا الزام (شک یا قطعیت) و یا میزان مثبت و منفی بودن آن را به وسیلة حالت کیفیِ وجه میتوان بازشناسی کرد.
از طریق بررسی وجهيت، میزان پایبندی متن به عقاید و ایدئولوژیها را میتوان سنجید. ذهنيت، تعهدات و دیدگاههای مؤلف در عناصر وجهساز پوشیده و پنهان عمل میکند. وقتی وجهیّت در کلام منعکس میشود، مخاطب احساس می کند صدایی او را مورد خطاب قرار داده که در خود احساسات، نيازها، نگرانیها و باورهای انسانی را حمل میکند. بنابراين وجهيت تعامل میان گوينده و مخاطب را افزایش میدهد و زمینة نوعی اعتماد و همدلی یا تعارض را در گفتگو فراهم میکند.
معمولاً وجهیّت یک گزاره را بر اساس اعتبار اطلاعات و نگرش گوینده و ... ارزیابی میکنند با پرسشهایی از این دست:
1) گزاره چه زمانی اتفاق افتاده است؟ (فاصلة لحظة سخن گفتن با رخداد؛ یعنی محتوای گزاره)
2) میزان اعتبار اطلاعات چقدر است؟
3) میزان مثبت یا منفی بودن آن چقدر است؟ (قطبیت)
4) جهتگیری مؤلف به محتوای گزاره چگونه است؟ پرسشگر است یا گزارشگر؟
5) گوینده نسبت به محتوای گزاره چه قضاوتی دارد؟
6) مناسبت گوینده با شنونده چگونه است؟ درخواست؟ سفارش؟ فرمان؟ تمنا؟
ج) صدای دستوری و سبک
بخشی از رابطة سبک و اندیشه در صداي دستوري[i] بازتاب می یابد. در زبانشناسی، صداي دستوري عبارت است از رابطة ميان رخداد يا حالت بيان شده در فعل با دیگر شرکت کنندگان در آن (فاعل، مفعول و. . . ). صدای دستوری در کنار دیگر وجوه فعل مانند زمان، نمود، وجهیّت و حالت بازشناخته میشود. صداهاي دستوری در زبانهای مختلف متفاوت است اما معمولترین آنها عبارتند از صدای فعال[ii] ، منفعل[iii] و انعکاسی.[iv]
صدای فعال : صدای فعال (مؤثر) بیان کنندة انجام یک عمل توسط عنصر اصلی جمله (مبتدا) است. وقتي مبتداي جمله، كنشگر[v] يا عامل[vi] فعل باشد، جمله صداي فعال و مؤثر دارد. این صدا از آن رو فعال نامیده میشود که عمل از جانب کنشگر (فاعل) که پویاترین یا فعالترین بخش جمله است جاری میشود و در کلام بسط پیدا میکند.
صدای منفعل: اما وقتي مبتداي جمله، پذيرنده[vii] ، هدف[viii] یا متحمل[ix] فعل باشد جمله صداي منفعل و پذيرا دارد. صدای منفعل بیان کنندة انفعال و پذیرندگی ناپویاترین یا غیرفعالترین عنصر جمله (مثلاً پذیرندة یک فعل متعدی در جملة مجهول)، در قبال یک کنش است. این صدا از آن رو منفعل نامیده میشود که مبتدا در حالت ِ «پذیرندة عمل» یا «متحمل تأثیرات عمل» آن قرار میگیرد (Klaiman, 1991: 3). متني كه با فعل متعدی در جملة معلوم توليد ميشود صداي فعال دارد. و متنی که با فعل مجهول و با محوریت کنشپذیر تولید میشود صداي منفعل خواهد داشت. در زبان فارسي ساختهاي زير صداي منفعل دارند:
جمله با فعل لازم و گذرا: این افعال همگي پذيرشگرند و حالتي پذيرا به نهاد جمله ميدهند. مثل افتادن، ترک خوردن، وارفتن و…
جملههاي اسميه: با فعلهای ربطي «است، بود، شد، گشت و گرديد» صداي منفعل دارند. در متون علمي كه جملههاي اسميه و اسنادي غالب است صدا غالباً منفعل است. در چنين متني نویسنده به امور از آنجا که پذیرای حالاتند مینگرد، بنابر اين جملهها را با صدای منفعل سازمان میدهد: «آب در اثر گرما تبخير ميشود».
جملههاي مجهول و جملههاي شبه مجهول: در جملة شبه مجهول فعل از نظر ساخت معلوم است اما فاعل کنشگر، حذف است. مانند «آوردهاند كه ....؛ ميگويند ...؛ گفتهاند ... ؛ در میخانه ببستند ...»
گفتیم متني كه با بسامد بالای جملۀ معلوم توليد ميشود صداي فعال دارد و متني كه با بسامد بالای جمله مجهول توليد شود صداي منفعل يا پذيرا خواهد داشت. اين ويژگي را با نام پديدة فعالسازي (اظهار) در برابر منفعل سازي (حذف) ياد كردهاند. فعال سازي نوعي تأثيرگذاري است و منفعلسازي نوعي تأثيرپذيري. یکی از متنهای دارای صدای منفعل قوی، روزنامة دولت علیه در دربار ناصرالدین شاه است. سبک نویسنده / نویسندگان کاملاً منفعل است. نحو جملات اغلب به جانب مجهول و حذف فاعل میگراید تا کنشگر و فاعل اصلی متن یعنی سلطان به گونهاي در جمله پنهان بماند:
-«حوضها و عماراتي كه به اتمام رسيده به نظر مبارك رسيده بسيار پسند و مطبوع افتاد». [پنهانسازی فاعل]
-«فرمان مهر لمعان همايون شرف نفاذ يافت». [به جاي: شاه فرمان داد]
-«يك ثوب، كُلچة تنْپوش مبارك در حق مشاراليه مرحمت گرديده». [به جاي: شاه مرحمت کرد]
-«عمارات جديده به نظر همايون رسيد». [به جای: شاهنشاه عمارات جديده را بازديد كردند]
در اين جملهها «شاه» که در مقام كنشگر (فاعل) اصلی است حذف شده و كنشپذير (حوضها، عمارات، فرمان، ثوب) در جایگاه نهاد قرار گرفتهاند. در اين ساخت نحوي، فعل با آن كه یک رخداد مادي است، به صورت لازم گزارش شده و مفعول (کنشپذیر) نهاد جمله ميشود؛ فرايند فعلي در اين جملهها گذرايي پذيرا[x] است، يعني کنشگر اصلي (شاه) در همة فرایندهای فعلی مادی حضور دارد، اما فاعلیت وی به دلایلی در متن پنهان ميشود و صداي انفعالي از متن به گوش ميرسد.
به واسطة کاربرد این ساختارهاي نحوي، شخص شاه كه فاعل قادر و يگانة اين ساختار سياسي است ضمن اين كه حضورش پيوسته در همه جا گوشزد ميشود اما نامش در متن مستقيماً بر زبان نمیآید. با اين روش شاه، فراتر از نظامهاي ارتباطي مستقيم قرار ميگيرد. اين كاربرد زباني در تقويت گفتمان قدرت در دربارهای ایران نقش مؤثري داشته است كه برخي از نتايج آن را ميتوان اينگونه برشمرد:
1. فاصلهگذاري ميان مخاطب و شاه
2. نامرئي نشان دادن شاه به منزلة امر مقدس
3. القای حس انفعال و كنشپذيري در گوینده و مخاطب
استعاره دستوری: یکی دیگر از ساختهای دستوری که بیان کنندة صدای نویسنده است استعارة دستوری یا قاعدة «اسمیدن»[xi] است و آن عبارت است از تبدیل جمله یا بند فعلی به بند اسمي. در این فرایند دستوری، کنشهای جمله به صورت یک بند اسمی در میآید:
مردم دربارة مسائل اقتصادی می پرسند ï پرسش اقتصادی مردم
در سادهترین شکل این ساخت، یک کنش یا یک فرایند که بطور طبیعی با جملة فعلی بیان میشود در قالب اسمی یا مصدری به یک «امر» یا شیء بدل میگردد. وقتی یک فعل به اسم تبدیل شود در واقع «اسمی» شدهاست. مثلاً در این نمونه
[زن شوهر خود را ترک کرده]، این کار در فرهنگ ما جرم است. جملة فعلی |
[ترک شوهر] در فرهنگ ما جرم است. بند اسمی |
هلیدی در کتاب مقدمهای بر دستور نقشی[xii] (1985) این قاعده را مطرح کرد قاعدة اسمیدنِ فعل در زبان رسمی فارسی و زبان نوشتاری انگلیسی بسیار رایج است. استعارة دستوری (وجه مصدری) کاربرد زیادی برای بیان حقایق دارد. مثلاً در باب هشتم گلستان سعدی گزارههایی از این دست زیادند:
«پنجه با شیر زدن و مشت بر شمشیر کار خردمندان نیست».
«نصیحت از دشمن پذیرفتن خطاست و لیکن شنیدن رواست» ...
دلیل گزینش ساختار استعارة دستوری در این جلمهها آن است که حقیقت عمل اخلاقی بیش از فاعل اهمیت دارد. نمونة دیگر تاریخ مجمل فصیحی (نگارش845 ق) است که مؤلف بیشترینة رویدادها را به صورت وجه مصدری و استعارة دستوری نقل کرده است.
«گرفتن داودخواجه بن داوي بن براق، نواحي هرات را و با مردم معاش نيك نمودن» (خوافی، 845: 21).
«تاخت كردن شاهزاده يسور و درآمدن يسور در خراسان و تاخت و غارت و حرب شاهزاده كبك خان با شاهزاده يسور و خرابي نمودن در خراسان؛ جلوس ملك بهاء الدين محمد...» (همان، 25).
«فرستادن ملك غياث الدين محمدكرت، لشگرهرات را به بادغيس و گرفتن خيلخانه مباركشاه بن بوجاي بن داشمند بهادر را و بعضي از مردمِ بكتوت و آوردن به هرات». (همان، 30).
غلبة این شیوه نگارش، تابع رویدادمحوری در نگاه نویسنده است؛ یعنی در دیدگاه فصیحی، رویداد تاریخی (فعل) نسبت به کنشگر (فاعل) اولویت دارد. بنابراین صدا منفعل است. بر خلاف بسیاری از نویسندگان تاریخ ما که برای کنشگر (سلطان / امیر) اولویت مسلمی در گزارش تاریخی قائلند؛ در این سبکِ نگارش، بیان رویدادهای تاریخی بیش از بازیگران تاریخ اهمیت پیدا میکند. کاربرد ساخت استعارة دستوری و تقدم مصدر بر کنشگر یا کنشپذیر مقام رویداد (کنش) را بالا می برد و این نوعی دخالت پنهان و موضعگیری مورخ در نگارش است.
«اگر با استعارههای واژگانی میتوان یک حقیقت را در تقابل با حقیقتی دیگر ارائه داد بهطور همسان با استعارة دستوری نیز میتوان زمینة کتمان حقایق یا واقعیتها را فراهم کرد به گونهای که کنشها در یک سبک دلپسندتر ارائه شود» (Knowles and Moon, 2005: 118) .
فرایندهای دستوری اسمسازی از فعل یا تبدیل معلوم به مجهول به لحاظ ایدئولوژیک اهمیت دارد و به نویسنده این امکان را میدهد که فاعل یا کنشگر را مخفی کند. بطور کلی استعارة دستوری که برای پرهیز از بیان موقعیتهای ناخوشایند به کار میرود در سبکشناسی حقوقی و گزارشهای پلیسی کاربرد بسیار دارد . از سال 1980 زبانشناسی نقشی نظاممند[xiii]، در بررسی دستور زبان بر جنبههای نقش اجتماعی گرامر تمرکز دارد. (نک. مجموعه مقالات استعارة دستوری. 2003 Simon-Vandenbergen, et al. 2003).).
صداي انعكاسي: وقتی در جمله فاعل و مفعول یا مبتدا و خبر يك مرجع دارند، صدای نحو انعکاسی میشود «خودم را زدم». صدای انعکاسی در نحو چنان است که فاعل و مفعول یا کنشگر و کنشپذیر يك مرجع دارند: در جمله «گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم» بازتاب فعل به خود فاعل یا کنشگر بر میگردد. (رک. فتوحی، 1387).
علاوه بر این صداها زبانشناسان صداهاي مختلف نحوی را در برخي زبانها يافتهاند از جمله صدای مياني[xiv] در جملهای که فعل لازم ظاهري فعال دارد اما يك كار منفعل را توصيف ميكند (مانند پختن كباب روي اجاق پخت. غذاي روي آتش سوخت). سوخت و پخت از لحاظ نحوي فعال و از لحاظ معنايي پذيرا و منفعلند. در اين صدا مبتدا در ميانة کنشگری وکنشپذیری قرار گرفته است.
صداي دوجانبه[xv] در جملهای شنیده میشود که فاعل و مفعول، فعلی را بطور متقابل اجرا ميكنند: «او مرا دید و من او را». در زبان عربي افعال باب مفاعله و تفاعل انجام متقابل یک فعل را بیان میکنند. مثل مكاتبه (با هم نامه نگاري كردن). مكالمه (با هم صبحت كردن). غزلهاي «گفتم گفتا» و گفتگوهاي کوتاه داستاني نیز نوعي مواجهة دوگانه را در ساخت نحوی سبب میشود.
صداي سببي[xvi] که مبتدای جمله «سبب» و علت وقوع فعل است نه کنشگر واقعی آن. مثل
لباس نازک مرا مريض كرد.
از گربه ترسيدم.
نوع دیگر صداهای دستوری، صدای ايستا و پویا هستند. صدای دستوری ممکن است ايستا باشد یا پویا (ديناميك). صدای ايستا آن است كه يك عمل براي يك فاعل در يك محدودة زماني معين انجام شده و خاتمه یافته است. اما نحو ديناميك آن است كه يك عمل را در حال انجام بیان میکند. فعلهای تداومی بیانگر صدای دینامیک اند.
صداي دستوری از دل زبان و از لايههاي دروني روابط واژگان در جمله بيرون ميآيد. موضع نويسنده و نگرش وی را دربارة موضوع ميتوان از کیفیت صداي دستوري او بازشناخت. صداي دستوري پژواك وضعيت ذهني ما در مواجهه با محيط است. سبكشناس بسامد صداي دستوري را شناسايي ميكند و پس از شناسایی صداي مسلط بر متن و موضع مؤلف رابطة بین صورتهای زبانی و محتوا و دیدگاه نویسنده را تحلیل میکند. در یک نظر کلی چنین مینماید که صدای فعال در سبک حماسی پرکاربردتر است و صدای منفعل در سبک رمانتیک و عاشقانه. صدای انعکاسی در کلامی که محصول تجربههای شهودی و باطنی است غالب میشود ؛ بویژه آنگاه که گوینده مغلوب ناخودآگاه و عواطف شدید شده باشد.
خلاصه آن که نحو بر اساس وجهیّت، صورتهای سبکی متنوعی پیدا میکند مانند نحو محافظهكار، نحو انقلابي، نحو ایدئولوژیک، نحو خنثي، نحو تخييلي (قالب گزارش رؤيا و جنون و خواب و نوشتار عدم قطعيت) نحو پویا و ايستا که هرکدام نشاندهندة ایستار ویژهای هستند که گوینده از آن ایستار با موضوع روبرو میشود.
نتیجه گیری
آنچه در موضوع سبک شناسی در سطح نحوی در یادداشتهای (1-4) مطرح شد مختصری از بحثهای درازدامن در این زمینه است. باری از خلال بررسی پیوند ساختارهای نحوی با محتوای سخن میتوان به این نتایج رسید:
۱) وجهیت «کیفیتهای بیان امور» و نیز هر نوع دخالت گوینده در بیان یک موضوع است و جهتگیری گوینده در کلام، نوع رابطة او را با شنونده تعیین میکند که از آن با «نقش بینافردی سخن» یاد شده است. بررسی وجهیّت، كار بازشناسي نقشها و معاني ساختهاي زباني را آسان ميكند، به گونهاي كه میتوان از جنبههاي روانشناختي زبان و سبك مؤلف، آگاهی دقيقتری حاصل کرد. میزان اعتبار معنای گزاره از لحاظ احتمال یا الزام (شک یا قطعیت) و یا میزان مثبت و منفی بودن آن را به وسیلة حالت کیفی وجه میتوان بازشناسی کرد. از طریق بررسی وجهيت، میزان پایبندی متن به عقاید و ایدئولوژیها را میتوان سنجید. ذهنيت، تعهدات و دیدگاههای مؤلف در عناصر وجهساز پوشیده و پنهان عمل میکند و وجهيت تعامل میان گوينده و مخاطب را افزایش میدهد و زمینة نوعی اعتماد و همدلی یا تعارض را در گفتگو فراهم میکند. معمولاً وجهیّت یک گزاره را بر اساس اعتبار اطلاعات و نگرش گوینده و ... ارزیابی میکنند.
۲) موضع نويسنده و نگرش وی را دربارة موضوع ميتوان از کیفیت صداي دستوري او بازشناخت. صداي دستوري پژواك وضعيت ذهني گوینده در مواجهه با محيط است. صداي مسلط بر متن نشاندهندة موضع مؤلف و رابطة بین صورتهای زبانی و محتوا و دیدگاه نویسنده است؛ مثلاً صدای فعال در سبک حماسی پرکاربردتر است و صدای منفعل در سبک رمانتیک و صدای انعکاسی در تجربههای شهودی که گوینده مغلوب ناخودآگاه است.
۳) بررسی وجهیّت در ساختهای نحوی، ما را به صورتهای سبکی متنوعی رهنمون میشود؛ مانند نحو محافظهكار، نحو انقلابي، نحو ایدئولوژیک، نحو خنثي، نحو تخييلي (قالب گزارش رؤيا و جنون و خواب و نوشتار عدم قطعيت) نحو پویا و ايستا و … که هرکدام از این گونهها، نشاندهندة ایستار ویژهای هستند که گوینده از آن ایستار با موضوع روبرو میشود.
[i] . grammatical voice
[ii]. active voice
[iii]. passive voice
[iv]. reflexive voice
[v]. agent
[vi]. actor
[vii]. patient
[viii]. target
[ix]. undergo
[x] . Perceptive transitive
[xi] . اسمیدن = اسم + یدن معادل اصطلاح nominalization در دستور . در دستور فارسی ما به آن مصدر میگوییم.
[xii]. Halliday, M. A. K. An introduction to functional grammar.. Arnold: 1987. ( 1994: Pp. 342-367).
[xiii]. Systemic Functional Linguistics (SFL)
[xiv]. Middle voice
[xv]. reciprocal voice