سبک شناسی در سطح نحوی (2)
الف) وجهیّت (مدالیته)
در جملة «اصفهان پایتخت ایران نیست» نه شک و تردیدی وجود دارد و نه نشانی از نگرش و تلقی گوینده دربارة این موضوع دیده میشود. جملههایی از این دست، خنثی و فاقد وجهیّت هستند. اما جملههای زیر هر کدام حاوی وجهی از دیدگاه گوینده هستند:
«ممکن است اصفهان پایتخت ایران بشود». (وجه احتمالی)
«کاش اصفهان پایتخت ایران میبود». (وجه تمنایی)
«اصفهان باید پایتخت ایران بشود». (وجه اجباری)
«اصفهان نمیتواند پایتخت ایران باشد». (وجه انکاری)
جملههای فوق هر کدام به نحوی بیانگر نگرش گوینده دربارة موضوع هستند. تلقیهای گوینده دربارة یک موضوع در «وجه کلام» وی مشخص میشود. وجهیّت عموماً اشاره دارد به تلقی گوینده از چیزی یا عقیدة وی دربارة میزان درستی مفهوم یک جمله. راجر فاولر (1938-1999) که میکوشید زبانشناسی را به نقد ادبی پیوند بزند وجهیّت را از مقولات دستوری کارآمد برای تحلیل « نظرگاه» نویسنده میداند و در تعریف آن مینویسد: «مدالیته، گرامرِ تعبیرِ پنهان است؛ ابزاری است که مردم با آن درجة تعهد و التزام و سرسپردگی خود را نسبت به حقیقت گزاره هایی که میگویند بیان میکنند. مدالیته به نظرگاه آنها دربارة تمنا و آرزوی یک حالت از امور اشاره دارد»(Fowler, 1986: 131).
مدالیته، عبارت است از میزان قاطعیت گوینده در بیان یک گزاره که بهطور ضمنی به وسیلة عناصر دستوری نشان داده میشود و بیان کنندة منظور (کنش غیربیانی) یا قصد کلی یک گوینده یا درجة پایبندی او به واقعیت یک گزاره یا باورپذیری، اجبار و اشتیاق نسبت به آن است.
وجه کلام در یک گفتگو یا گفتمان، نوع روابط میان افراد و مناسبات اجتماعی را مشخص میکند. مایکل هلیدی نشان داد که وجه در القای معنای بینافردی و تعامل اجتماعی نقش عمدهای دارد (Halliday, 1987: 72). مایکل تولان در مطالعات سبکشناختی خود، وجهیّت را در شناخت ایدئولوژی و دیدگاههای مستتر نویسنده درمتن به خوبی به کار گرفته است. وی نقش وجهیّت را چنین تعبیر کرده: «بطور کلی وجهیّت اشاره دارد به امکانات زبانی موجود برای توصیف و توجیه ادعا، عقیده یا تعهدی که فرد با زبان خلق میکند» .(Toolan, 1988:46) بنابراین وجهیّت، یکی از توصیفگرهای اصلی نقش بینافردی و اجتماعی زبان به شمار میرود.
نظریة مدالیته (وجهیت) در بررسی ادبیات به شیوههای گونهگون و در معانی گستردهای به کار فته است. بطورکلی وجهیّت را «کیفیتهای بیان امور» و نیز هر نوع دخالت گوینده در بیان یک موضوع گفته اند که حتی ابعاد زمان و نمود فعل را نیز در بر میگیرد.(Nuyts, 2005: 1) در یک گفتگو، جهتگیری گوینده در کلام، نوع رابطة او را با شنونده تعیین میکند و نقش بینافردی سخن در همین جا مشخص می شود.
در یادداشتهای آینده این جهتگیری را در سه مقولة فعل، قید و صفت بررسی میکنیم.