هر چه گويي تو طبيعي مي‌گوي                          بيشتر زآنچه طبيعي است مگوي

(ايرج ميرزا)

سبك طبيعي، در واقع زبان است به همان شكل طبيعي‌اش؛ چنان كه مخاطب احساس مي‌كند به زبان طبيعي و عادی با اوسخن مي‌گويند. در چنين سبكي ميان زبان و بافت سخن دوگانگي وجود ندارد. سبك طبيعي از منابع پويا و زندة‌ زبان بهره مي‌گيرد. يعني از ساختهاي زنده و عادی زبان هم نحوی و هم واژگانی. عناصر زبان مردم با واقعيت ارتباط دقيق‌تري دارند تا زبان دربار و يا زبان ادبيات رسمي و شاعران. به همين جهت سبك طبيعي در برابر سبك متكلف قرار مي‌گيرد و از عناصر آركائيك و رسمي و زبان فخيم و سنگين شعري پرهيز مي‌كند. از جمله‌هاي تناوبي و ساختار نحوي تو در تو.

در واقع نحو منظم و طبیعی نشانة ذهن منظم و طبیعی است و یکی از رازهای ماندگاری کلام در ذهن خواننده روانی و طبیعی بودن نحو است

سخن انوری سعدي، ايرج ميرزا، اشرف الدين قزويني (نسيم شمال) به سبك طبيعي نزدیک‌تر است.

 

ويژگيهاي سبك طبيعي:

  1. نزديكي نحو و واژگان به زبان طبيعي گفتگويي (عبارات وعناصر زبانی گفتار)
  2. نظم نحوی طبیعی یا رواني و ترتیب عادی ساختار نحوي جمله‌ها
  3. استفاده از وزنهاي طبيعي زبان در شعر (هماهنگی نظم نحوی با نظم عروضی)
  4. محتوای متناسب با عواطف طبیعی و آگاهی عادی و زندگی روزمره
  5. همخوانی برونه و درونة‌ زبان (تعادل صورت و محتوا)

ابیاتی از غزلهای سعدی که به نحو طبیعی نزدیک است.

  • نوک مژگانم به سرخی بر بیاض روی زردقصة دل می‌نویسد، حاجت گفتار نیست
  • به سرو گفت یکی میوه‌ای نمی‌آری؟ جواب داد آزادگان تهی دستند
  • بساط سبزه ، لگد کوب شد به پای نشاط، زبس که عارف و عامی به رقص بر جستند
  • چشمی که تو را بیند و در قدرت بیچون  مدهوش نماند نتوان گفت که بیناست.
  • گویند نظر به روی خوبان نهی است، [البته] نه این نظر که ما راست
  • تا قوت صبر بود کردیم، دیگر چه کنیم اگر نباشد؟
  • هر کسی را نام معشوقی که هست می‌برد، معشوق ما را نام نیست.
  • آن خون کسی ریخته‌ای؟ یا می سرخ است؟ یاتوت سیاه است که بر جامه چکیده‌است