سعدی و سبک طبیعی
هر چه گويي تو طبيعي ميگوي بيشتر زآنچه طبيعي است مگوي
(ايرج ميرزا)
سبك طبيعي، در واقع زبان است به همان شكل طبيعياش؛ چنان كه مخاطب احساس ميكند به زبان طبيعي و عادی با اوسخن ميگويند. در چنين سبكي ميان زبان و بافت سخن دوگانگي وجود ندارد. سبك طبيعي از منابع پويا و زندة زبان بهره ميگيرد. يعني از ساختهاي زنده و عادی زبان هم نحوی و هم واژگانی. عناصر زبان مردم با واقعيت ارتباط دقيقتري دارند تا زبان دربار و يا زبان ادبيات رسمي و شاعران. به همين جهت سبك طبيعي در برابر سبك متكلف قرار ميگيرد و از عناصر آركائيك و رسمي و زبان فخيم و سنگين شعري پرهيز ميكند. از جملههاي تناوبي و ساختار نحوي تو در تو.
در واقع نحو منظم و طبیعی نشانة ذهن منظم و طبیعی است و یکی از رازهای ماندگاری کلام در ذهن خواننده روانی و طبیعی بودن نحو است
سخن انوری سعدي، ايرج ميرزا، اشرف الدين قزويني (نسيم شمال) به سبك طبيعي نزدیکتر است.
ويژگيهاي سبك طبيعي:
- نزديكي نحو و واژگان به زبان طبيعي گفتگويي (عبارات وعناصر زبانی گفتار)
- نظم نحوی طبیعی یا رواني و ترتیب عادی ساختار نحوي جملهها
- استفاده از وزنهاي طبيعي زبان در شعر (هماهنگی نظم نحوی با نظم عروضی)
- محتوای متناسب با عواطف طبیعی و آگاهی عادی و زندگی روزمره
- همخوانی برونه و درونة زبان (تعادل صورت و محتوا)
ابیاتی از غزلهای سعدی که به نحو طبیعی نزدیک است.
- نوک مژگانم به سرخی بر بیاض روی زردقصة دل مینویسد، حاجت گفتار نیست
- به سرو گفت یکی میوهای نمیآری؟ جواب داد آزادگان تهی دستند
- بساط سبزه ، لگد کوب شد به پای نشاط، زبس که عارف و عامی به رقص بر جستند
- چشمی که تو را بیند و در قدرت بیچون مدهوش نماند نتوان گفت که بیناست.
- گویند نظر به روی خوبان نهی است، [البته] نه این نظر که ما راست
- تا قوت صبر بود کردیم، دیگر چه کنیم اگر نباشد؟
- هر کسی را نام معشوقی که هست میبرد، معشوق ما را نام نیست.
- آن خون کسی ریختهای؟ یا می سرخ است؟ یاتوت سیاه است که بر جامه چکیدهاست