بحثی اندر لقب حافظ در منابع قرن هشت و نه

در نظام‌های اجتماعی سنتی، موقعیت اجتماعی و سلسله‌مراتب افراد به وسیلة لقبها و بر اساس اصول خاصی تعیین می‌شده است. بر این اساس از طریق بررسی لقبها و عنوانهایی که منابع سدة هشتم و نهم (دستنویسهای دیوان، جنگها، تواریخ، تذکره‌ها و. . . )‌ به حافظ داده‌اند، می‌توان جایگاه اجتماعی و موقعیت وی را در گفتمان ادبی و مذهبی و سیاسی آن روزگار  بازشناسی کرد. در نخستین منابع بازمانده از فاصلة 763 تا 824 قمری نام و لقب حافظ غالباً به صورت

"مولانا شمس الملة و الدین محمد حافظ شیرازی"

کلام و کلاغ

«یك كلام و چهل كلاغ»

 از ابرِ پر كلاغی پاییز

سطر سیاه می‌بارد و مردمک سرخ

 

آنتن‌ نازک پشت بام

زیر بار قار قارِ  خبر

خم می‌شود و سیاه

 

روی تلكس‌ها رد پای كلاغ

توی چاپخانه‌ بالهای  كلاغ

سر خط روزنامه پر صدای كلاغ

 

كبوتران دبستانی می‌لرزند

و از ترس كلاغ به كلام دل نمی‌دهند

 

یك كلاغ و یك كلمه

می‌شود «یك كلام و چهل كلاغ»

با حسن ادب شیوة صاحب‌نظری داشت

منظور خردمند من آن ماه که او را

با حسن ادب شیوة صاحب‌نظری بود

از چنـگ منش اختر بد مهر بدر برد

آری چه کـنم دولت دور قـــمری بود

 نیم روز جمعه دهم اردیبهشت قلبی ایستاد که در ادبیات می تپید و بلافاصله در پی آن قلب بزرگ، مغزی که از زبانشناسی نظم و قاعده می گرفت فرو ریخت.

عصر جمعه پیش با دوستان رفتیم به عیادت استاد در بیمارستان آراد. جمعیت زیادی از دوستان و شاگردان آمده بودند. با این که روی تخت، تکیده بود و مرگ را در چهره اش می شد دید، شوخی می کرد و  می خندید و سرفه امانش نمی داد.  برایش سبد گلی برده بودیم تشکر کرد. یکی از حاضران گفت روزی در شمال من گلی چیدم برای تقدیم به استاد گفتند:"نچنین! دلم خراشیده میشه". آن دل نازکِ بزرگ را دوشنبه بر تپه های سبز و بلند کلاردشت، در میان ابرهای بهاری به خاک خواهند سپرد.

از پانزده سال پیش هرگاه خواسته ام این خاطره را قلمی کنم  نتوانسته ام. گویا مقدر بوده که در اشک بنویسم .

پایان نامه دکتری ام که برای دفاع آماده شد، بخشنامه آمد که باید یک نفر استاد مدعو غیر از اعضای گروه هم در جلسه حضور یابد ( همان که امروز استاد داور خارجی گویند). استاد مشاور،  پیشنهاد کرد دکتر حق شناس را دعوت کنند و  مدیر گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران به اکراه پذیرفت. صبح روز دفاع که استاد راهنما (دکتر زرین کوب) موضوع الزام حضور استاد مدعو را شنید بر افروخته شد و قصد لغو جلسه را داشت. می فرمود که این بدعت است آقا! مگر استاد راهنما و مشاور و گروه محل اعتماد نیستند که از بیرون به داوری بنشینند؟ دیگر این که این جناب، زبان‌شناس هستند و ایشان را در ادبیات، خاصه شعر عصر صفویه وقوفی نیست.

 حق شناس در تمام این مدت آرام و خونسرد نشسته بود و خنده از لبانش جمع نمی شد. باری جلسه برگزار شد و آنگاه  که حاضران دقت نظرهای حق‌شناس در پایان نامه و نکته سنجی‌هایش را در باب دیدگاههای نقدادبی و بویژه آراء زبانشناسی بلگرامی و خان آرزو شنیدند و سبک ادیبانة سخنش را نیوشیدند؛  لب به تحسین گشودند و دکتر زرین‌کوب از علیمحمد حق شناس، سپاسگزاری ویژه ای کرد.

جالب تر از همه این بود که آن بزرگوار مرد از معدود اعضای هیأت داوران بود که تمام نوشتة دانشجو را با دقت مو به مو خوانده و سنجیده بود.

 شرح سنگینی هجران تو انشا کردم

سطر در صفحه فــــرو رفـ

                                                               ـت چو زنجـــــیر در آب

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اخبارمرتبط :

جشن آب پاشان در دوره صوفیه

 

از شعری ازمحمد جان قدسی مشهدی (متوفی ۱۰۵۶) بر یم آید که جشن آب پاشان در دوره صوفیه  در یزد و کاشان رایج بوده است:

در هند باران زیاد می آمده است وشاعر گفته است:

در این گلشن به رغم یزد و کاشان                بود هر ماه سی روز آب پاشان

دل پیش تو ای دلبرکاشی داریم                 در بزم توجای بر حواشی داریم

یاران همه میل آب پاشان دارند                         ما با تو سر نیاز پاشی داریم

 

برابر با روایت ابوریحان بیرونی، منشأ جشن مربوط است به زمان جمشید.

درباره جشن آب پاشان بخوانید:

http://www.seemorgh.com/culture/default.aspx?tabid=2082&conid=26104

در عالم آرای عباسی وسفرنامه ی دلاواله شرح اجرای این جشن در دوره ی شاه عباس آمده است.

سعدی و سبک طبیعی

چشمی که تو را بیند و در قدرت بیچون            مدهوش نماند نتوان گفت که بیناست.

سبك طبيعي، در واقع زبان است به همان شكل طبيعي‌اش؛ چنان كه مخاطب احساس مي‌كند به زبان طبيعي و عادی با او سخن مي‌گويند. .....

ادامه نوشته