کلام و کلاغ
«یك كلام و چهل كلاغ»
از ابرِ پر كلاغی پاییز
سطر سیاه میبارد و مردمک سرخ
آنتن نازک پشت بام
زیر بار قار قارِ خبر
خم میشود و سیاه
روی تلكسها رد پای كلاغ
توی چاپخانه بالهای كلاغ
سر خط روزنامه پر صدای كلاغ
كبوتران دبستانی میلرزند
و از ترس كلاغ به كلام دل نمیدهند
یك كلاغ و یك كلمه
میشود «یك كلام و چهل كلاغ»
+ نوشته شده در چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۹ ساعت 1:39 توسط محمود فتوحی رودمعجنی
|