به مناسبت دهم تیرماه روز صائب

صائب تبریزی ( 1000- 1087 ق) شاعر پر کار و بلندآوازۀ قرن یازدهم در شعرش آموزه‌های اخلاقی را بیش از  دیگر شاعران همروزگارش بیان کرده است. در روزگار وی گفتمان غالب شعر پارسی عموماً دغدغۀ مضمون‌سازی و کشف معنی تازه و تصویرهای نازک و شگفت شاعرانه داشت؛ شاعران، شعر را صرفاً برای خلق تصویرهای زیبا می‌سرودند. اما صائب مضامین تازه و معانی بیگانه و شگردهای مضمون‌سازی را برای بیان هنرمندانۀ اخلاقیات به کار گرفت. او ادعا دارد که تمام مصرعهای دیوانش صیقل دهندۀ زنگار قساوت از سینۀ مردم است:

همچو صيقل صائب از ديوان من هر مصرعي
پاک سازد سينه از زنگ قساوت خلق را 
                                    (صائب، ج 1 ص 752)

او خود به تأثیر اخلاقی شعرش واقف است و می‌گوید که شعر من در خلق، رَحْم و انصاف و مروت ایجاد می‌کند (1/752). این ادعای اخلاقی بودن شاعر اصفهانی‌زاد، تبریزی الاصل بی‌پایه نیست زیرا او از معدود شاعرانی است که دیوان بزرگ شش جلدی (یکصد هزار بیتی)‌اش  از الفاظ رکیک و سخن غیر جدی خالی است. خود وی به این صفت می‌نازد و می‌گوید «هزل و هجو و پوچ نتوان يافت در ديوان من» (1/752). من «از مدح و هجو و هزل و طمع شسته‌ام ورق / پند و نصيحت است سراسر کلام من» (6/3106). شوخ طبعان را از هزل و هجو توبه داده  و به پاک‌دهانی خویش بالیده است.

ز هزل و هجو دادم توبه صائب شوخ‌طبعان را 
دهان عالمي شد چون صدف پاک از دهان من
                           (دیوان صائب، ج6 ص 3030)

 

دیوان او آکنده از فضایل اخلاقی است. برخی آموزه‌های اخلاقی که در شعر وی به کثرت دیده می‌شود از این قراراست:

فراخوانی به خصایل نیک مانند: استغنا و بی‌نیازی از خلق، رهایی از منت، گشاده‌رویی، حفظ آبرو، پرده‌پوشی، همه دوستی، پندار نیک، حسن نیت، خاموشی، علو طبع، بلند همتی، افتادگی و تواضع، رضامندی، دعوت به نرمخویی و محبت، قناعت، پاکبازی، صبوری، مدارا، آزادگی، مهمانداری

پرهیزاندن از صفات منفی مانند شهرت‌طلبی، عیبگویی، سوگند دروغ، حرص و تمنا،

 روش او در بیان آموزه‌های اخلاقی چنان است که نکات لطیف اخلاقی را با استدلالی شاعرانه به روش تمثیل از جزئیات واقعی زندگی روزمره بیان می‌کند. مثلاً یک حکمت عامۀ مشهور در بارۀ سفر این است که «اخلاق خوب و زشت در سفر عيان می‌شود» و «سفر اخلاق خوب و زشت را بي‌پرده [آشکار] مي‌سازد». صائب این تجربۀ مشهور اخلاقی را با استدلال شاعرانه و ذکر مثالهایی از زندگی روزمره ثابت می‌کند. می‌گوید عیب شخص در سفر شناخته می شود  همچنانکه «از آتش است سنگ محک بيد و عود را» و یا «کجي در تير پوشيده است تا در کيش مي‌باشد» و یا «آتش کند تميز ز هم نقد و قلب را/ اخلاق خوب و زشت شود در سفر جدا» (صائب، 1/330).

 سلوک محترمانه با شاعران و رقیبان

صائب بنا به خلق نرم و کریمانه‌ای که داشت از تمام شاعران قدیم و جدید به نیکی یاد کرده و از سخن آنان بهره گرفته است. در دیوان وی با نام بیش از پنجاه شاعر بر می‌خوریم که او از شعر ایشان استقبال کرده و غزلهای آنان را جواب گفته است.  در تمام موارد از آنان با احترام و تجلیل نام برده است. بیش از 110 بار به تصریح گفته است که از سخن کدام شاعر بهره برده یا غزل فلان شاعر را جواب گفته است. روش بیان این بهره‌گیری چنین است: «این جواب آن غزل صائب که عرفی گفته است» یا «زبان طرز نظيري است صائب اين مصرع» و یا « اين فيض از کلام ظهوري به ما رسيد».

صائب از همه این شاعران به نیکی یاد می‌کند و کمتر اتفاق می افتد که بر ایشان تفاخر ورزد. فروتنی و ادب نفس او زمانی آشکار می شودکه طرز یاد کرد وی از دیگر شاعران را با روش عرفی شیرازی (ف 999 ق) و ثنایی مشهدی و دیگر شاعران قرن یازدهم مقایسه کنیم. عرفی شیرازی، غرور و نخوت هنری را به اوج رسانده چندان که  خودخواهی و عجب وی زبانزد همۀ مورخان ادبی است. عرفی بیش از هر شاعری به سبک شعر و طرز سخن خویش می‌نازید و دیگر شاعران را  کوچک و خوار می‌شمرد حتی بر انوری و خاقانی و کمال اسماعیل فخر می‌فروخت. اما صائب بر عکس وی، برای همه حتی شاعران گمنام و نامشهور احترام قائل بود. او دوست داشت که اهل سخن با هم مهربان باشند، مست بیان یکدگر شوند و گل بوستان افکاره تازه یکدگر باشند (4/1886

خوش آن گروه که مست بيان يکديگرند                  ز جوش فکر مي ارغوان يکديگرند
نمي زنند به سنگ شکست گوهر هم                   پي رواج متاع دکان يکديگرند
حباب وار ندارند چشم بر کوثر                              ز شعر هاي تر آب روان يکديگرند 
زنند بر سر هم گل ز مصرع رنگين                         ز فکر تازه گل بوستان يکديگرند 
يکي است گرمي گفتار ما و پروانه                        که از بلندي طبع آسمان يکديگرند
بغير صائب و معصوم نکته سنج وکليم                    دگر که ز اهل سخن مهربان يکديگرند 
   (دیوان صائب، 4 ص1886)

نقد دید و بازدیدهای رسمی

صائب نقدهای ظریفی بر خلقیات رسمی ایرانی وارد می کند. یکی از این نکات « دیدو بازدیدهای رسمی» است که آشنایان و اقوام و خویشان با اکراه و از سرِ ناچاری انجام می‌دهند. صائب این خلقیات ناگزیر جمعی را با صفت «رسمی» نامگذاری کرده است مثل ديدنهاي رسمي،  پرسش رسمي، پرسش ظاهر، جان هاي رسمي، دوستان رسمی، دانش رسمی، و ...

یکی از این رفتارهای ناپسند در زمان صائب، «دیدنهای رسمی» است که به دو صورت از ان یاد می‌کند:

  • عیادت رسمی: پرسیدن حال بیمار که رسمی است  تکلف‌آمیز و ناگریز
  • دید و بازدیدهای رسمی آشنایان در ایام عید و سفر و ...

این ابیات در نقد این رفتار اجتماعی ما خواندنی است:

  1. داريم بس که وحشت از دوستان رسمي / هر رنجشي که بيجاست لطف بجاست ما را
  2. يک جو از دل درد ديدن‌هاي رسمي برنداشت / پرسش ظاهر گرانتر مي کند بيمار را
  3. به عبرت بين جهان را تا کند قطع اميد از تو / که ديدنهاي رسمي را زپي واديد مي باشد
  4. مده زحمت به ديدن هاي پي در پي عزيزان را / که ديدن هاي رسمي نيست جز تکليف واديدن
  5. از تواضع هاي رسمي مي کنندت سنگسار / تا ميسر مي شود از خانه بيرون پا منه
  6. برخاطرآزرده من پرسش رسمي / از شربت تلخ است به بيمارگرانتر

 چند تک بیت اخلاقی از صائب

برای آشنایی با اندیشه‌های اخلاقی و نگرش صائب به اخلاقیات و روش بیان وی چند بیتی از دیوان وی خوانندگان عزیز را ارمغان می‌کنم:

پر در مقام تجربه دوستان مباش
صایب که زود بیکس و بی‌یار می‌شوی

 این یک قاعدۀ روشن است که اگر مدام در حال آزمودن صدق و وفای دوستان خود باشی بالاخره در رفتار دوستانت نقص و کاستی پیدا خواهی کرد. در نهایت بی‌دوست و بی‌کس می‌مانی. پس باید که چشم‌پوشی کنی و اهل مدارا با دوستان باشی.

سخن شمرده و سنجيده گوي بي سوگند
که شاهد سخنان دروغ، سوگندست

صائب معتقد است که وقتی کسی سوگند می‌خورد به احتمال قوی دروغ می‌گوید چون سخن سنجیده نیاز به سوگند ندارد.

در چنين فصلي که هر خار از نزاکت چون گل است
خاطري مجروح از تيغ زبان خود مکن

فصل بهار است و همه چیز نازک و طراوت همه جا را فراگرفته حتی خار هم در بهار نازم است. در چنین فصلی احساسات مردم را با تیغ زبانت مجروح مکن.

از تواضع می توان مغلوب کردن خصم را
می‌شود باریک چون سیلاب از پل بگذرد

روش صائب استدلال شاعرانه (حسن تعلیل) برای بیان باورهای اخلاقی است. می‌گوید راه پیروزی بر مخالف فروتنی و تواضع است. ببین سیل برای عبور از پُل چگونه خود را باریک و خرد می‌کند.

هر که را غمخوار گردي غمگسارت مي شود 
پرده بر هر کس که پوشي پرده‌دارت مي شود

انصافاً چه زیبا گفته است: «پرده بر هر کس که پوشي پرده‌دارت مي‌شود». در بیتی دیگر نی گفته است:

پرده پوشي پرده بر افعال خود پوشيدن است
عيب هر کس را کني پوشيده ستار خودي

 دعوت به پوشیدن عیب مردم، از مضامین پر تکرار در دیوان صائب است. او معتقد است که جهان عیب بسیار دارد و پردۀ عیبهای جهان چشم‌پوشی از عیوب است. موشکافي در عیب دیگران، حاصلي غير از پريشاني ندارد. بدان که چشم تو از پردده‌پوشی بینا می‌شود.

میاور رو به مردم تا نگــردانند روی از تـو 
که باشد بر خلایق پشت کردن مقتدا بـودن 

این یک امر تجربی است و از نوادر نکات اخلاقی است که از تعامل با مردم و شناخت دقیق خلقیات آنها ناشی می شد. این نوعی روانشناسی اجتماعی است که شاعر تیزهوش از تعامل تجربی با مردم پیرامون خویش حاصل کرده است. به مردم روی میاور تا از تو رو نگرداند. آنگاه چنین استدلال شاعرانه می‌آورد که پیشوا و مقتدا پشتش به مردم است و مردم دنبال وی هستند.

در این بیت یک تجربۀ روانشناسانۀ دقیق که از کاوش خلق و خوی فردی حاصل کرده است به نظم در آورده:

بی‌پرده عیبهای خود اظهار می‌کنیم
فرصت به عیبجویی یاران نمی‌دهیم

پیش از آن که دیگران عیب مرا بگویند خودم آن را آشکار می‌کنم و فرصت به عیبجویی یاران نمی‌دهم. وقتی خود عیب خویش را بگویم نه تنها کوچک نمی‌شوم بلکه حرمت می‌یابم و دوستانم را نیز از خرده‌گیری مصون می‌دارم.  آنها مایۀ آزردگی من نمی‌شوند، چون عیبم را خودم گفته‌ام نه کسی دیگر.

صائب شاعر اخلاق است و گزارندۀ حکمتهای اخلاقی ایرانی؛ حکمتهایی که بعضاً از تعاملات اجتماعی با مردم روزگارش حاصل کرده است.

روزش گرامی و سخنش پر خواننده باد