رشتهی ادبیات فارسی (4)
خلاصهای از آراء دوستان در یادداشتها
برخی از دوستان گفتهاند که شورای گسترش و برنامه ریزی آموزش عالی وزارت تغییر در نظام آموزشی را طراحی کرده و این بحثها دیگر محملی ندارد. فرض که چنین باشد، آیا باب گفتگو در این باب را هم باید بست؟ آیا طرح مباحث نظری باید به شرط تحقق نتایج عملی و عینی آن دنبال کرد؟ آیا با برنامهریزی اولیای امور کار پایان یافته است؟ چنین رویکردی راه را بر هر گونه اندیشیدن میبندد. فرض محال اگر بحثهایی از این دست به نتیجه برسد و به خرد جمعی ابنای روزگار ما اجازه دهند که برنامهای مقبول طبع ادبیاتیان این روزگار طراحی شود آیا میتوان مطمئن بود که نسلهای آینده نیز الگوی ما را بپسندند؟ مسلماً که چنین نیست. زیرا هر عصری دارای نوعی ذوق و ادراک و نظام فرهنگی و ارزشهای خاص خویش است. بنا بر این آنچه بیش از هر چیز برای ما ضروری است تداوم بحث و گفتگو است و فراهم کردن زمینه برای رویارویی اندیشهها و دیدگاهها.
آقای تقویان گفتهاند «باید از خواندن ادبیات وهنر بطورکلی بحث کرد» و مسئلۀ « تجربه آفرینش و تجربه خوانش » و «رابطه ادیبان امروز و ادبیاتدانهای دانشگاهی و غیر دانشگاهی» را طرح کردهاند. این بحث در جای خود از اهمیت بسزایی برخوردار است اما کاروند قصد دارد در موضوع (چه متنهایی بخوانیم) بطور تعمدی بحث از نوع متنها را طرح کند به دلایلی که قبلاً آمده وخواهد آمد.
گفتهاند: « جامعه به ادبیات شناسان چه نیازی دارد؟» (کوچکیان). امروز واقعیت پیش روی ما همین است و جامعه، از دانشگاه میخواهد تا اهمیت و ارزش نوع کاری را که انجام میدهد توجیه کند. درست است که ارزش مطالعات ادبی (ادبیات به منزلۀ ظرف فرهنگ، اندیشه، هویت و ... ) بر همگان آشکار است؛ اما باز این پرسش هست که دانشگاه کدام بخش ادبیات را؟ چگونه باید بازخوانی، بازشناسی، نقد، تفسیر و ... کند؟ و چرا؟
آقای اسدی نیز گفتهاند «برای ما که عاشقیم جواب به این سوال که از خواندن ادبیات چه هدفی مد نظر است سخت است؛ زیرا دبیات برای ما همه چیز است مثل آب برای ماهی». درست گفته اند و عاشقان ادبیات هم بسیارند و بخشی از مشروعیت رشتۀ تحصیلی ما به عنوان رشتۀ علمی مرهون همین بسیاران است. اما ما در درون نظامهای علمی و دانشگاهی از الگوهای خاصی پیروی می کنیم و کار این ساحت با عشق و دلدادگی سامان نمیگیرد. تاریخ نیز خوانندگان عاشق بسیار دارد اما فلسفۀ ایجاد رشتۀ تاریخ در دانشگاه، رواج عشق ورزی به تاریخ نیست.
دیگر دوستان (ح. کرمی، حبیب الله و ...) پیشنهادها و پرسشهایی طرح کردهاند مثل «بحث از سنت: انتظارات ما؟ نقش آن دربرنامه ریزی؟ گذار از سنت؟ جایگاه ما در دل سنت؟ و... ایجاد گرایش در مقطع کارشناسی و ... » که هر کدام به نوبۀ مهم است و باید به بحث گذاشته شود؛
عزیزانی نیز در یادداشتهای شخصی مطالبی طرح کردهاند که چون قصد طرح آنها را در انظار عموم نداشتهاند کاروند از ذکر آن خودداری میکند، مگر این که آن عزیزان خود پیشنهاد طرح آن را بدهند.
اجازه بدهید بر موضوع «چه متنهایی بخوانیم؟ » همچنان پافشاری کنم شاید ره به جایی ببریم ...