بسیاری از بیتهای سبک نازکخیال قرن یازده و دوازده، 10 سانتیمتر نوشتار است و 30 سانتیمتر معنای نانوشته که از تناسبها و تداعیها به ذهن میآید. از این رو سفیدخوانی بیتهای نازکخیالان بیش از سیاهی کلمات آن است:
به بال فــاخته پــرواز میكــند چــشمم
ز بس نظارهی آن سرو خوشخرام كنم
(شوکت بخاری)
چرا بال فاخته و نه بال کبوتر یا بلبل؟
1. فاخته با سرو نسبت دارد. (صائب: در بغل جاي دهد سرو صفت فاخته را/ قد رعناي تو سرکشتر ازين ميبايست) و (رودکی: فاخته بر سرو شاهرود بر آورد / زخمه فرو هشت زندواف به طنبور)
2. سرو استعاره از قد بلند است.
3. نگاه شاعر برای تماشای قامت بلند یار بر بال فاخته پرواز میکند.این او هم بر گرد قامت یار در پرواز است و هم درآغوش یار است.
4. «پرواز چشم» هم تداعی پریدن چشم (خبر خوش دیدن یار) میکند و هم شباهت حرکت پلکها و مژهها را به حرکت بالهای فاخته در هنگام پرواز در خیال خواننده حاضر میسازد.
***
رقم از شكوهی چشم تو از بس سرمهآلود است
محــال است از دریــدنهای مكتوبم صـــدا خــیزد
(شوکت بخاری)
هنگام دریدن، نامهی من صدا ندارد، زیرا
1.خطوط نوشتهام آن قدر از چشم تو شکایت کرده که سراسر سرمه آلود شده است.
2. سرمه راه صدا را میبندد. (آواز سرمه خورده به جايي نميرسد/ چشم از کسي مدار به داد سخن رسد. صائب).
3. از بسیاری سرمه در نامه، محال است هنگام دریدن کاغذ از نامۀ من صدایی بلند شود.
***
سرمهخیز است ز بس رهگذرت از آهم
نقش پای تو به ره چشم سیه میگردد
***
نمیدانم كــدامین نــازنین دل بـــرده از دستـت
كه از لب چون رگ لعل است پیدا رشتهی آهت
***
بود از شــوخیاش جیب مــه و دامــــــان انجــم پر
دو عالم چون دو لب گردیده است از یک تبسم پر
***
منت اکســیر مــا را زنده زیر خـــاک کرد
از طلا گشتن پشیمانیم ما را مس کنید
در بوطیقای نازکخیالی معانی از کشف تناسبها و تداعیهای میان الفاظ به ذهن متبادر میشود. همچنین جوهرۀ تخییل شعری بر پایۀ اغراق و مبالغه استوار است.
دشمن این سبک
این سبک البته مخالفان سرسختی داشته و دارد. واله داغستانی دشمن سر سخت شوکت بخاری گفته است:
«شوكتاي بخارايي كه نازكخياليها را به جايي رسانيده است كه شهباز انديشه به پيرامون آن نميتواند رسيد، چون او را نيز اين روش مساعدت كرده بود فيالجملة از عهدة آن بر آمد و پيروانش پي را گم كرده به ضلالت افتادند و پنداشتند كه سخن ايشان نازك و بلند و بليغ شده است و اگر كسي از اغلاط افهام ايشان خبر داد از وي آزرده شده به مخاصمت و مجادلتش برخاسته، جرح سخنداني او نمودند و امثالشان تقويت و اعانت آنها كردند. سخندانان زبان بكام خاموشي كشيدند و هرزهگويان روش خود را رواج داده، كار سخن را رسانيدند به جاييكه رسيده است خصوصاً در زمان ما كه هر كس از افراد انسان را بايد شاعر دانست و اگر خلافش ظاهر شود نادر است» (واله داغستاني، 1171 ق: 2380).
شوکت بخاری «در روش خود بىنظير و در طرز خود بىعديل است. نزاكت افكارش به حدّى رسيده كه بعضى از آنها در نهج اعتدال نمانده است».( ص 1154)
«مىتوان گفت كه خون مذلّت شعر بعد از زلالى خوانسارى و ميرزا جلال اسير و شوكت بخارايى در گردن ميرنجات مرحوم است، چه زلالى و ميرزا جلال اسير را در بعضى اشعار راه به وادى مهملات افتاده به اعتقاد خود اين روش را نزاكتگويى دانستهاند و حال آنكه از فرط بىمايگى درين وادى پى غلط كرده از منزل مقصود دور افتادهاند. از عهدۀ روش نزاكتبندى ملاّ ظهورى ترشيزى به قوّت طبع و زور مايه برآمده و هركس تتبّع او كند البتّه كارش به مهملگويى مىانجامد. امّا مير نجات مرحوم ماوراى روش آنها طرز تازهاى اختراع ١كرده است كه پسنديدۀ طبع عوام شده، يعنى تابع روزمرّۀ اجامره و اوباش و بازاريان گرديده به طريق گفتگوى ايشان بناى شاعرى را گذاشته است و چون اكثر خلق از دريافت دقايق مراتب سخنورى محروم و دست فكرتشان از دامن عرائس حجلۀ فصاحت و بلاغت كوتاه است و بدانچه مطابق سليقه و موافق طبعشان اتّفاق افتاده باشد راغب مىباشند، لهذا به روش او رغبت تمام پيدا شده اكثر به همان طرز مايل گرديده، اگر موزون باشند تتبّع a ٣٠۴ آن مىنمايند و الاّ به خواندن و شنيدن اين قسم اشعار قناعت مىكنند و برخى ديگر از شعراى زمان ما مثل آقا رضاى اميد كه مخاطب به قزلباش خان بود و جمعى ديگر نازك مهملىهاى طرز زلالى و اسير را علاوۀ طرز ميرنجات نموده كوس مزخرفات در بام فضيحت مىنوازند و اگر احيانا كسى خواهد كه در اين باب سخنى كه خلاف رويّۀ اعتقاد ايشان باشد بگويد بالطبع آزرده شده، بلكه دم از خصومت مىزنند-ربّنا احكم بيننا و بين قومنا بالحقّ و أنت خير الحاكمين». (2344- 2345-)
+ نوشته شده در شنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۳ ساعت 3:1 توسط محمود فتوحی رودمعجنی
|