سطرهایی از یک داستان

در حجره به صدا در آمدد، پیر غرق ذكر بود، بي آن كه بخواهد برخاست و در را باز كرد. كاسه‌اي آش در ميان دو دست نرم و لطيف پيش آمد. و سلامي به نرمي حرير بر شغاف قلب پیرمرد وزيد. از ميان بخار آش، دو چشم سياه شاد در صورتي با دو گونة گل انداخته مي‌درخشيد. از  اعماق دو چشم ازلي نور سياهي بالا مي‌آمد؛ می‌آمد تا قلب شصت ساله را  .......

ادامه نوشته

آیا چیزی به نام "زبان ادبی" وجود دارد؟  

امروزه دیدگاه صورتگرایان، محل سؤال است. آیا براستی می‌توان پذیرفت که چیزی مستقل به نام «زبان ادبی» وجود دارد؟ آیا اصطلاح «زبان شعری» ـ که در نقد فرمالیستی بویژه در زبان فارسی رواج دارد ـ از لحاظ زبان‌شناختی پذیرفتنی است؟

ادامه نوشته

سبک عمومی و گفتمان مسلط

در هر عصری فلسفه‌ای بر زندگی و آرمان‌های آدمیان حاکم است که نگرش و نوع تفکر عمومی آن عصر را تحت سيطرة خود می‌گيرد. بنا بر مشهور بر هر عصری، حقيقتی مسلط است، اين حقيقتِ مسلط در پی خود ذوق و ذهنيت همسان و مشابهی را در افراد می‌پروراند و ديدگاهها و نگرش‌های آن‌ها را به هم نزديک می‌سازد. ابنای هر عصری ذوق خاصی دارند و نوع خاصی از زندگی را می‌پسندند. فرد اگرچه مستقل است اما هيچگاه بيرون از نظام‌های اخلاقی، زيبايی شناختی، فلسفی، مذهبی، اجتماعی و زبانیِ جامعة خود نمی‌تواند زندگی کند؛ او این نظامها را چونان زندان‌هايی در درون خود حمل می‌کند و ناگريز از دریچة این نظامها به جهان می‌نگرد. سبک عمومی در واقع صدای یک عصر  و نوعی گفتمان است که در شرایط ویژة ‌تاریخی و اجتماعی  جریان می‌یابد و هنجارها و الگوهای ساختاری، زبانی، فکری و ایدئولوژیک خاصی آن را از دیگر دوره‌ها و جریان‌ها  متمایز می‌کند.

زبان‌شناسان اخیراً در گرایشهای تحلیل انتقادی، گفتمانی را که غالب شود و به یک شیو‌ة نهادینه برای تفکر و تکلم در بارة امور جهان و جامعه بدل شود «گفتمان مسلط»[1] می‌گویند. نگاهی به سبک‌ها  و مکتب‌های هنری و ادبی غربی نشان می‌دهد که چگونه سبک‌ها  تحت تأثير گفتمان‌های فلسفی، سياسی و اجتماعی مسلط بر هردوره شکل گرفته‌اند. سبک‌های شعر فارسی نیز تحت تأثير شرايط اجتماعی ـ سياسی و گفتمان‌های مسلط است........

ادامه نوشته

جعل وبلاگ

قابل توجه دوستان عزیز
از الطاف خصمانة دوستی که به نام من و با همین نام و نشان "کاروند پارسی" وبلاگی جعل فرموده سپاسگزارم. خوشا به سعادتش که انقدر بیکار است که وقت عزیز را به بازی با پشیزی چون کاروند می گذراند. به هر روی مطالب آن وبلاگ مجعول هیچ نسبتی با بنده ندارد و صفحة کاروند پارسی برای نشر افاضات بنده و نواختهای دوستانی که به رمز و اشارات و بی نام و نشان از تنگدلی هر چه بر قلمشان می‌رود می‌نویسند کافی بل اضافی هم هست.