در هر عصری فلسفهای بر زندگی و آرمانهای آدمیان حاکم است که نگرش و نوع تفکر عمومی آن عصر را تحت سيطرة خود میگيرد. بنا بر مشهور بر هر عصری، حقيقتی مسلط است، اين حقيقتِ مسلط در پی خود ذوق و ذهنيت همسان و مشابهی را در افراد میپروراند و ديدگاهها و نگرشهای آنها را به هم نزديک میسازد. ابنای هر عصری ذوق خاصی دارند و نوع خاصی از زندگی را میپسندند. فرد اگرچه مستقل است اما هيچگاه بيرون از نظامهای اخلاقی، زيبايی شناختی، فلسفی، مذهبی، اجتماعی و زبانیِ جامعة خود نمیتواند زندگی کند؛ او این نظامها را چونان زندانهايی در درون خود حمل میکند و ناگريز از دریچة این نظامها به جهان مینگرد. سبک عمومی در واقع صدای یک عصر و نوعی گفتمان است که در شرایط ویژة تاریخی و اجتماعی جریان مییابد و هنجارها و الگوهای ساختاری، زبانی، فکری و ایدئولوژیک خاصی آن را از دیگر دورهها و جریانها متمایز میکند.
زبانشناسان اخیراً در گرایشهای تحلیل انتقادی، گفتمانی را که غالب شود و به یک شیوة نهادینه برای تفکر و تکلم در بارة امور جهان و جامعه بدل شود «گفتمان مسلط»[1] میگویند. نگاهی به سبکها و مکتبهای هنری و ادبی غربی نشان میدهد که چگونه سبکها تحت تأثير گفتمانهای فلسفی، سياسی و اجتماعی مسلط بر هردوره شکل گرفتهاند. سبکهای شعر فارسی نیز تحت تأثير شرايط اجتماعی ـ سياسی و گفتمانهای مسلط است........
+ نوشته شده در دوشنبه ۷ دی ۱۳۸۸ ساعت 23:27 توسط محمود فتوحی رودمعجنی
|