ما زندانی اصطلاحات خويشيم

زبان استعاري با آن كه در برخورد اول خواننده را كور مي كند اما پس از تأمل، نوعي بصيرت به دنبال مي آورد بنابراين زبان ادبي جهان ذهن را گسترش و نيروهاي خلاقة آن را پرورش مي‌دهد، اما نظامهاي اصطلاحات علمي دريافتهاي شخصي را كور مي‌كنند. زيرا فرايند تفكر را پيشاپيش بر مدار قراردادهاي قبلي در درون نظام واژگان تخصصي مهار مي‌كنند، از اين رو بصيرت نمي‌آورند و  هر گونه انديشه‌اي با داده‌هايي از پيش تعريف شده مي‌زايد كه درستي آنها صرفاً يك قرار داد يا يك نوع مقبوليت عادتي است.

انسان علمي، قرباني اصطلاحات برساختة خويش است. شاید در آينده چيزي جز اصطلاحات بر جهان علم حاكم نباشد. انسان همچنان خود را در نظام‌هايي كه خود مي‌سازد به اسارت مي‌رود. آزادي همچنان دست‌نايافتني است. آیا پس از غلبة اصطلاحات، باز هم جهان، حكيماني با ذهنهاي بزرگ و روايتهاي بزرگ را در خويش خواهد دید؟ كساني كه از منظري وراي همة اين پنجره‌هاي تنگ و كوتاه به انسان و جهان بنگرند؟

ادامه نوشته

شاه نعمت‌الله و حافظ

دربارة روابط شاه نعمت‌الله ولی (731- 834) و حافظ سخن بسیار است. محققان نشان داده‌اند که آنها با هم دیدار نکرده‌اند زیرا شاه نعمت‌الله بین سالهای 812-817 حدود ده سال پس از مرگ حافظ به شیراز رفته‌است (فرزام، 1354)؛ به گمان برخی آن دو شعر هم را می‌خوانده‌اند و میان ایشان اختلاف‌نظرهایی بوده است. شعرهای واحدی را به هر دو نسبت داده‌اند. واقع امر این است که حافظ هیچگاه به  شاه ولی نظر نداشته، بلکه الگوی شاعری، برای شاه ولی بوده است. شاه ولی چندین بار به استقبال حافظ رفته و غزلهایی با وزن و قالب و مضامین مشترک در هر دو دیوان زیاد است (رک. فرزام، 1379: 293-300). فعالیت شعری شاه ولی در کرمان مصادف با آخرین سالهای زندگی حافظ آغاز می‌شود.

ویژگی‌های بلاغی غزلهای ....

ادامه نوشته